در این کاربرد شاخص داوجونز شرایط بود که مایکل لوییس ۵ وارد ماجرا شد. کتاب او یعنی فلَش بُویز ۶ چند مشخصهٔ اساسی دارد، یکی اینکه به روشنی نشان میدهد که در بازار سهام چه میگذرد؛ این کتاب همچنین هر توضیحی که برای فهم معاملۀ پرتناوب کاربرد شاخص داوجونز لازم باشد را در یکجا جمع کرده است. کتاب مانند یک داستان هیجانی نوشته شده است که قهرمانش سعی دارد معمای پیش رویش را حل کند. این قهرمان، یک بانکدار کانادایی است به نام «برد کاتسویاما» ۷ و معما این است که هرگاه او میخواهد با قیمتی سهم مشخصی را بخرد به محض کلیک کردن برای خرید قیمت تغییر میکند و موفق به خرید نمیشود.
کاربرد شاخص داوجونز
خون به پا خواهد شد!
بررسی کتاب «فلَش بویز» نوشتۀ مایکل لوییس
LRB , 19 ارديبهشت 1394 ساعت 16:57
مولف : جان لانچستر
مترجم : سیدامیرحسین میرابوطالبی
در سال ۲۰۱۰ میانگین مهمترین بازار سهام امریکا یعنی داوجونز به یکباره سقوط کرد و در کمتر از ۱۵ دقیقه بازار سرمایه را دچار ضرری در حدود ۱ تریلیون دلاری کرد. اما پس از ۲۰ دقیقه شاخص داوجونز به نقطۀ اولیۀ خود بازگشت. این «سقوط آنی» توجه پژوهشگران را به خود جلب کرد. برخی معتقد بودند فناوری جدید یعنی آنچه به معاملۀ پرتناوب یا معاملۀ آنی(HFT) مشهور است، مقصر اصلی این سقوط آنی است. مایکل لوییس در کتاب «فلَش بُویز» در قالب داستانی به تحلیل «معاملۀ پرتناوب» پرداخته است.
لندن ریویو آو بوکز — در بعد از ظهر ششم ماه میسال ۲۰۱۰ بود که شاخص مهمترین بازار سهام آمریکا، یعنی میانگین شاخص صنعتی داوجونز به یکباره شروع به کاهش کرد. هیچ دلیل بیرونی مثل خبر خاص یا اطلاعات اقتصادیِ مهمی برای این کاهش وجود نداشت، اما بازار که در آن روز روند کاهشی آرامی را پی گرفته بود در عرض چند دقیقه به اندازهٔ ۵ درصد سقوط کرد. این روند در طول ۱۵ دقیقه بازار سرمایه را دچار ضرری در حدود ۱ تریلیون دلار کرد.
خب این اتفاق خیلی عجیب بود، اما این اولین باری نبود که چنین اتفاقی میافتاد. اتفاقات عجیب و غریب در بازار زیاد میافتد، آن هم اصولاً تنها به دلیل هیجان و تنش شدید آنی؛ به همین دلیل هم هست که یکی از بهترین کتابهای تاریخ مالیه «جنون، وحشت و ویرانی» ۱ نام دارد؛ اما آنچه عجیبتر مینمود برگشت ناگهانی بازار پس کاربرد شاخص داوجونز از این سقوط بود. بعد از بیست دقیقهٔ جنونآمیز قیمتها سرجای خود برگشته و شاخص داوجونز هم به نقطهٔ اولیهٔ خود بازگشت.
این اتفاق به «سقوط آنی» ۲ مشهور است. گزارشهای هیئتهای رسمی رسیدگی تقصیر را گردن فروش نابهنگام مقدار زیادی سهم میاندازد، اما چنین توجیهی برای شاهدان آگاه ماجرا قانعکننده نیست. در مقابل، بسیاری از پژوهشگران بازار مقصر را یکسری روش و فناوری جدید میدانند که به معاملۀ پرتناوب و یا معاملۀ آنی ۳ مشهور است؛ اما حقیقت این است کاربرد شاخص داوجونز که تا به حال هیچکس به طور کامل ماهیت و دلیل این سقوط آنی را توضیح نداده است.
سقوط آنی باعث شد که «معاملۀ پرتناوب» ۴ برای اولین بار زیر ذرهبین قرار بگیرد. این نوع از سازوکار بازاری تا جایی پیشرفت کرده که امروزه بیشتر خرید و فروشها نه توسط اشخاص بلکه توسط رایانهها و بدون هیچگونه دخالتی از سوی انسانها انجام میپذیرد. تنها کاری که افراد در این زمینه انجام میدهند طراحی الگوریتم این رایانهها است. در سال ۲۰۰۸، ۶۸ درصد معاملۀ عمومی سهام به این شکل انجام شده و خرید و فروش انسانی تنها یک سوم بازار را شامل میشود. افرادی که از این شکل از معامله استفاده میکردند به دلیل پول خوبی که از آن در میآوردند صحبت چندانی از آن نمیکنند و ترجیح میدهند که این موضوع چندان مورد توجه قرار نگیرد.
در این شرایط بود که مایکل لوییس ۵ وارد ماجرا شد. کتاب او یعنی فلَش بُویز ۶ چند مشخصهٔ اساسی دارد، یکی اینکه به روشنی نشان میدهد که در بازار سهام چه میگذرد؛ این کتاب همچنین هر توضیحی که برای فهم معاملۀ پرتناوب لازم باشد را در یکجا جمع کرده است. کتاب مانند یک داستان هیجانی نوشته شده است که قهرمانش سعی دارد معمای پیش رویش را حل کند. این قهرمان، یک بانکدار کانادایی است به نام «برد کاتسویاما» ۷ و معما این است که هرگاه او میخواهد با قیمتی سهم مشخصی را بخرد به محض کلیک کردن برای خرید قیمت تغییر میکند و موفق به خرید نمیشود.
کاتسویاما متوجه میشود که مشکلش در سرتاسر صنعت مالی همهگیر است. شاید بسیاری از افراد حاضر در این بازار این سؤال را از خود پرسیده باشند که چه خبر است، اما تفاوت کاتسویاما این است که سؤال را تا رسیدن به پاسخ رها نمیکند. بخشی از پاسخ در فرمولبندی صحیح سؤال نهفته است، اصلاً این بازار چیست؟
آنچه ما به صورت ایدهآل از بازار در ذهن داریم، یک مکان فیزیکی مشخص است که افراد در آن خرید و فروش میکنند؛ اما در این بازار جدید عوامل اصلی نه انسانها بلکه الگوریتمها هستند. در این شرایط بازار قدیمی تنها صحنهای خواهد بود که برای اخبار و امثالهم کاربرد دارد. همان طور که لوییس به درستی اشاره میکند بازار در اختیار گروههای سرمایهگذاری بزرگ است که اغلب توسط بانکها اداره میشود و کارشان انجام معاملۀ دور از چشم عموم است به شکلی که کسی نمیداند چه کسی میخرد، کسی نمیداند چه کسی میفروشد و هیچکس قیمتی که پرداخت میشود را نیز نمیداند. کسی که در داستان برای حل این معما کمک شایانی به کاتسویاما میکند مهندس مخابراتی است به نام رونان رایان. شغل او مربوط به برقراری ارتباطات مخابراتی درون بازار است و برای کاتسویاما توضیح میدهد که در این شرایط سرعت چقدر در روند معاملۀ اهمیت دارد.
«همانطور که رایان صحبت میکرد جاهای خالی در نقشهٔ ذهنی کاتسویاما از بازار مالی پر میشد. خودش چنین میگوید: آنچه او به من گفت روشن کرد که ما به دنبال میکروثانیهها و نانوثانیهها هستیم. با این حساب بازار سهام ایالات متحده به نظامی تبدیل شده که سرعت در آن ریشهایترین بخش بوده و آنها که از این فناوری برخوردارند از نانوثانیهها سود میبرند و آنها هم که از این فناوری بهرهمند نیستند اصلاً در جریان نیستند که این نانوثانیهها چه ارزشی دارند. در واقع آنها که از این ابزار برخوردارند دید کاملی به بازار دارند و آنها که از آن برخوردار نیستند در واقع هیچگاه به معنای واقعی بازار را نمیبینند. آنچه که روزی به عنوان عمومیترین و دموکراتیکترین بازار مالی مطرح بود در واقع به چیزی شبیه مشاهدهٔ خصوصی یک اثر هنری دزدیده شده بدل شده است.»
این سرعت به این دلیل اهمیت دارد که روشهای مالی جدید به دنبال بهرهبردن از کوچکترین اختلافات قیمتی هستند که در کاربرد شاخص داوجونز کسری از ثانیه روی میدهد. در واقع استفاده از آنها و در برخی موارد ایجاد این اختلافات.
«برای مثال در نظر بگیرید که قیمت یک سهم در سمت خرید و فروش در بازار سهام نیویورک ۸۰ / ۱.۸۰ است. در این شرایط فروشندهٔ بزرگی قیمت را به ۸.۷۸ / ۹.۷۸ میرساند. آنهایی که از معاملات پرتناوب استفاده میکنند در ۹۹.۷۸ خریده و قبل از اینکه اصلاً بازار بخواهد به طور رسمی دچار تغییری بشود آن را به خریداران با ۸۰ دلار میفروشد. این اتفاق هر روز میافتد و موثرتر از تمام روشهای دیگر باعث ایجاد درآمدهای میلیارد دلاری میشود.»
این کتاب در بدو انتشارش مثل بمب صدا کرد. در همان هفتهای که این کتاب چاپ شد دیوان عدالت ایالات متحده و دیگر نهادهای نظارتی و اجرایی اعلام کردند مطالعاتشان را در رابطه با معاملۀ پرتناوب آغاز کردهاند. تنها لوییس میتوانست چنین تاثیرگذاری عظیمی داشته باشد، همانطور که تنها خود لوییس میتوانست چنین کتابی بنویسد.
اما در این میان عکسالعمل این فلَش بُویز هم جالب است. اگر آنهایی که در پی زیر سوال بردن کاتسویاما و انگیزههایش هستند را در نظر نگیریم، سه نوع استدلال برای مقابله با مباحث مطرح شده در این کتاب از سوی این فلَش بُویز ارایه میشود. اول اینکه این نوع معاملۀ پرتناوب با فراهم کردن «نقدینگی» کمک شایانی به بازار میکند؛ اما لوییس اینکه این نوع معامله منبعی حقیقی برای ایجاد نقدینگی است را به کلی رد میکند. او یک شرکت فرضی به نام «شرکت اسکالپرز» را درنظر میگیرد که در تمام معاملات بازار حضور دارد. هر بار که شما بخواهید سهمی را بخرید شرکت اسکالپرز از شما جلو زده، سهم را خریده و به شما میفروشد. هیچگونه ریسکی متوجه این شرکت نیست و هیچگاه سهمی را نمیخرد و یا نمیفروشد مگر اینکه طرف دیگر مبادله را در سمت دیگر آماده داشته باشد، در واقع این شرکت با هدف واسطهگری در مبادلهای وارد میشود که بدون او هم انجام میشد. از همین مثال فرضی میتوان به سادگی فهمید که این شرکت در واقع هیچ نقدینگی واقعی به بازار نیافزوده است چرا که هیچگونه ریسکی متحمل نشده است. این شرکت با این کار باعث فرّار شدن قیمتها در بازار میشود چرا که هرگونه تغییری در قیمت به سود این شرکت خواهد بود.
خب این از ادعای نقدینگی؛ اما این فلَش بُویز ادعاهای دیگری هم مطرح میکنند که قابلقبولترینشان، حداقل از نظر ظاهری، مربوط میشود به شکاف قیمتی ۸ که همان فاصلهٔ بین قیمت خرید یک سهم با قیمت فروش آن است. هرچه این فاصله کمتر باشد، نفعش برای حاضرین در بازار بیشتر است. معاملهگران پرنوسان با اشاره به این واقعیت که این شکاف در دههٔ اخیر کاهش یافته، این کاهش را به معاملات پرتناوب مربوط میدانند. آنها ادعا میکنند تعدد بسیار زیاد معاملات کامپیوترهای فوقالعاده سریعشان باعث این کاهش شده است؛ اما مشکل این ادعا هم این است که از آنجا که این معاملهگران بسیار مرموز و پنهانکار هستند، هیچ دادهای در حمایت از این ادعا ارایه نمیدهند.
ادعای دیگر آنها این است که بسیاری از فعالیتهای آنها در واقع جلو زدن به حساب نمیآید. آنها مجبورند این حرف را بزنند چون غیرقابل دفاع بودن جلوزدن در مفهوم بازار سرمایه، از روز هم روشنتر است؛ اما باز هم اینجا هیچ دادهٔ خاصی در این رابطه ارایه نمیشود. مشخصاً بسیاری از آنچه معاملات پرتناوب انجام میدهد شامل جلو زدن نمیشود ولی روند کاری آنها آنقدر مرموز است که حتی نمیتوانند به درستی از خود دفاع کنند.
کتاب فلَش بُویز دفتر و دستک معاملۀ پرتناوب را به هم ریخت. مشخص است که شرایط به همان منوالی که بوده باقی نخواهد ماند؛ اما مسئله اینجاست که چه چیزی میخواهد تغییر کند و آیا این تغییر واقعاً چیزی را تغییر میدهد. پیشنهاد لوییس برای این شرایط که از زبان قهرمان داستانش کاتسویاما مطرح میشود ایجاد تاخیری ۳۵۰ میکرو ثانیهای یا همان ۰.۰۰۰۳۵ ثانیهای است.
راه حل قابل بحث دیگر شامل تنظیم مقررات است. برای شروع میتوان این نوع معامله را به شکلی غیرقانونی فرض کرد. آنهایی که در این معامله شرکت دارند وکلای بسیار زبدهای در کنارشان دارند که با تأیید آنها دست به کار میشوند؛ اما قاعدهٔ بسیار مهمی که در قانونگذاری مرتبط با بازار وجود دارد این است که معامله بر اساس اطلاعاتی که در دسترس عموم نباشد غیرقانونی است. حال این نکته را در نظر بگیرید که قیمتهای ظاهری در واقع قیمتهای حقیقی نیستند: آیا میتوان چنین چیزی را اطلاعاتی دانست که در دسترس عموم نیست. من اینطور فکر میکنم. اگر دیوان عدالت هم با من موافق باشد، خون به پا خواهد شد!
نکتهٔ مهمی که در این میان و در دنیای مدرن مالیه قابل ذکر است، وجود قانونهایی است که خود باعث پیچیدگی شده و این پیچیدگیها باعث میشوند که شانس سودآوری کاهش یابد. اگر افراد فوق العاده باهوشی در اختیار داشته باشی که تمام روز را صرف این کنند که نقاط کور و پتانسیلهای استفاده از سیستم را بیابند، بالاخره این کار را خواهند کرد. در این شرایط قوانینی که تنظیم میشوند باید قوانینی دقیق و فکر شده باشند. حداقل امیدواریم کسانی که اقدام به وضع این قوانین میکنند کتاب لوییس را خوانده باشند.
یکی از ظریفترین نکاتی که در این کتاب پی گرفته شده اندازهٔ قابی است که نویسنده از دریچهٔ آن به مسائل نگریسته: لوییس داستان خودش را میگوید و به خواننده این اجازه را میدهد که نتیجهگیری خودش را در رابطه با معنی و پیامدهای این موضوع داشته باشد. یکی از دلایل موفقیت بسیار زیاد کتاب این است که هم چپیهای متعصب و هم طرفداران بازار آزاد تقریباً با همهٔ آنچه در این کتاب گفته میشود موافقاند. اگر کسی بخواهد دیدش را وسیعتر کند با مطالعهٔ این کتاب میتواند به سوالاتی از این قبیل هم رسید که واقعاً داستان فلَش بُویز تا چه حد فقط داستان فلَش بُویز بوده و تا چه حد به ذات و طبیعت سرمایهداری مدرن بازمیگردد. پل کروگمن در این رابطه در روزنامه نیویورک تایمز مینویسد: «اصلاً بیخیال مقدار صدمهای که معاملۀ پرتناوب به بار میآورد. موضوع کل صنعت مالی است که اقتصاد و جامعهٔ ما را نادیده میگیرد، نه فقط این یک قسمت.» فکر میکنم لوییس با قسمت «بیخیال» مخالف باشد، اما با توجه به روند کتابهای اخیرش به نظرم میآید که با بقیهاش موافق است.
شاید به اندازهٔ کافی از نقاط تاریک موضوع صحبت کردیم، اما این کتاب ایدهٔ دیگری را نیز به ذهن متبادر میکند که اجازه بدهید از آن هم نام ببرم. داستان معاملۀ پرتناوب کم و بیش همان داستانی است که توماس پیکتی در کتاب خود به نام سرمایه در قرن بیستویکم آورده است. لوییس از شیوهٔ روایی استفاده کرده و پیکتی از داده و تحلیل، اما هردوی این کتابها در زمینهٔ سرمایهداری مدرن به این موضوع میپردازند که چطور سرمایه روزبهروز روندی ظالمانهتر به خود میگیرد: در واقع چطور ثروتمندترینها هر روز ثروتمندتر میشوند. لوییس در سخن آخر چاپ مجدد کتابش دیگرش پوکر دروغگوها میگوید: «دوست دارم فکر کنم که افرادی که این کارها را میکنند در نهایت توبیخ میشوند؛ اما حقیقت این است که اینطور نیست. آنها ثروتمندتر و ثروتمندتر میشوند. مطمئنم بیشترشان چاق و خوشحال از دنیا خواهند رفت.»
پینوشتها:
* این مطلب در یازدهمین شمارهٔ سال ۲۰۱۴ (ژوئن ۲۰۱۴) با عنوان Scalpers Inc در نشریهٔ لندن ریویو آو بوکز منتشر شده است.
[۱] Kindleberger, Charles P, and Robert Z. Aliber. Manias, panics and crashes: a history of financial crises. Palgrave Macmillan, 2011
[۲] Flash Crash
[۳] flash trading
[۴] High Frequency Trade
[۵] Michael Lewis
[۶] Flash Boys
[۷] Brad Katsuyama
[۸] Spread
مطالعه تجربی معیارهای عملکرد مبتنی بر ارزش، رضایت سهامدار و قیمت سهام
این تحقیق به بررسی کاربرد معیارهای مالی مبتنی بر ارزش نظیر بازده سرمایه، بازده داراییها، ارزش افزوده بازار و ارزش افزوده اقتصادی بر شاخص صنعت داوجونز، حمل و نقل و قیمت سهام شرکتهای عامالمنفعه میپردازد. ضمناً رضایت ذینفعان از عملکرد شرکت نیز با علایم مالی مختلف مورد بررسی قرار میگیرد. با استفاده از اطلاعات مقطعی و تحلیل رگرسیون، نتایج از آن حکایت دارد که تمام معیارهای عملکرد مبتنی بر ارزش دارای رابطه معنادار با قیمت هستند. همچنین نتایج این تحقیق نشان میدهد رضایت مشتری که با استفاده از حجم فروش اندازهگیری شده با حجم فروش، دارای رابطهای قوی و مستقیم با قیمت سهام است. با این وجود، رابطه بین رضایت دارنده اوراق قرضه که با استفاده از نسبت دفعات پوشش بهره و قیمت اندازهگیری میشود، منفی و غیرمعنادار میباشد. تأثیر مالیات به عنوان نماینده مسئولیتهای اجتماعی شرکت، معنادار نیست. به طور کلی، نتایج نشان میدهد حداکثر کردن قیمت سهم به عنوان هدف اصلی شرکت میتواند به رضایت سهامداران و مشتریان منجر شود. با این وجود، رابطه بین استراتژی حداکثر کردن قیمت و دارندگان اوراق قرضة رضایت جامعه نیازمند بررسی بیشتر است.
کلیدواژهها
- رضایت ذینفعان
- قیمت سهام
- معیارهای عملکرد مبتنی بر ارزش
20.1001.1.26458020.1385.13.4.5.5
عنوان مقاله [English]
This study examines the implications of value-based financial measures such as return on equity, return on assets, market-value-added, and economic-value-added on the Dow Jones Industrial, Transportation, and Utilities company stock prices. It also examines stakeholder satisfaction on firm performance using several financial proxies. Using cross-sectional data and regression analysis, the results indicate that all value-based performance measures have a significant relationship with prices. The results also show that stockholder satisfaction, measured by return on equity, has a strong and positive correlation with share values. Consumer satisfaction, measured by sales volume, also showed a strong relationship with stock prices. However, the significance of the relationship between bondholder satisfaction measured by the time-interest-earned ratio and prices varied from positive to negative and کاربرد شاخص داوجونز کاربرد شاخص داوجونز was insignificant. The effect of taxes as a proxy for corporate social responsibilities on share values was mostly insignificant. Overall, the results show that stock price maximization as the primary goal of a firm may lead to the satisfaction of stockholders and consumers. However the relationship between price maximization strategy and bondholders and society satisfaction require further investigations.
کاربرد شاخص داوجونز
مدرس،مشاور مالی و سرمایهگذاری، مدیریت دارایی و ریسک، با رویکرد«به حداقل رساندن ریسک سرمایهگذاری»
مسئولیت استفاده از مطالب جهت سرمایهگذاری بر عهده کاربر است.
About
Platform
#Dow_Jones : در شاخص #داوجونز تایم فریم های کوچ به مرز اشباع خرید نزدیک می شوند از طرفی یک واگرایی مخفی منفی در تایم 4 ساعته رویت شده است بنابر این می توان این نماد را با کاربرد شاخص داوجونز حد ضر25055 فروخت موقعیت فروش می تواند نزدیک به 2675 الی 2685 انتخاب شود هدف 26460،26410 ارادتمند #آیزاک_سعیدیان @isaacfinance
ادامه جنگ تجاری می تواند تا سال ۲۰۲۰ هفتصد بیلیون دلار ؛ تولید ناخالص داخلی جهان را کاهش دهد.
آتش این جنگ تجاری می تواند بر اقتصاد بیشتر کشورهای جهان اثر بگذارد
این خود یک هشدار جدی برای وقوع یک رکود عمیق اقتصادی در جهان است.
در این بین اگر این جنگ تجاری گسترش یابد؛
بازار های بورس جهان با خطر سقوط روبرو هستندو قیمت فلزات گرانبها به ویژه انس جهانی طلا می توانند بشدت افزایش داشته باشند
تزاز اصلی در این شاخص 28575 واحد می باشد در صورتی که قیمت حداقل نیم روز زیر این تراز بسیار پر اهمیت ایستایی داشته باشد شاخص می توند تا کانال 28298 ، 28213 ، و 27832 حرکت داشته باشد
تردیر ها می توانند موقعیت فروش اتخاذ کنند صرفا با حد ضرر بسته شدن قیمت نیم روز بالای 28680 به اهداف اعلام شده ارادتمند
#داوجونز: #آنی: سیگنال مستقیم :
فروش پله اول 28974، پله دوم 29090
با حد ضرر بسته شدن قیمت بالای 29150 برای نیم روز به هدف
28930 ، 28870، 28680
فروش دو پله 29360 , 29460 با حد ضرر بسته شدن قیمت بالای 29570 در پایان معاملات روزانه به هدف 29180 ، 29030، 28800
#آنی : خرید 28650 الی 28420 دو پله
باحد ضرر لمس 28060 به هدف
28780 ، 28850 ، 28990، 29050 ، 29380 حتی 29480
👇🏻👇🏻👇🏻نتیجه سیگنال مسقیم خرید در شاخص #داوجونز که در 27 ژانویه در اختیار مخاطبین گرامی بصورت عموی قرار گرفت
خرید 28,241 پله اول
پله دوم 28,120
حد ضرر بسته شدن قیمت زیر 28.080 برای ساعت 12 ظهر ، 4 عصر و 8 شب
در آخرین بررسی که از شاخص داوجونز داشتم موقعیت منجر به گرفتن موقعیت خرید در این نماد شد که حد ضرر این پوزیشن فعال شد.
اما هم اکنون با بررسی مجدد تایم ها و رسیدن تایم های بزرگ به مرز اشباع فروش و نشانه هایی از وقوع واگرایی مخفی مثبت در تایم بزرگ نتایج مناسب به دست آمد.
بنا بر این توصیه دارم به خرید در 27400 صرفا با حد ضرر عدم بسته شدن قیمت حداقل دو ساعت متوالی زیر 27400 و ایستایی قیمت زیر عدد ذکر شده به هدف
28758, 28900
بابت کیفیت پایین تصویر پوزش میخواهم
با بررسی به عمل آمده از نمودار قیمتی نسبت طلای جهانی به نفت این گونه استنباط می شود در میان مدت انس جهانی طلا می تواند به نسبت نفت صعود بیشتری داشته باشد. باید مد نظر داشت اگر در میان مدت نفت جهانی تقاضای خرید سنگین نداشته باشد با توجه به عدم نیاز صنایع احتمالا شاهد افت مجدد شاخص داوجونر در ایالات متحده و افت ارزش کد کانادا در برابر دیگر ارزها خواهیم بود.
یکی از مهمترین دلایل فاندامنتال (بنیادی) این رخداد می تواند شیوع ویروس کرونا کاربرد شاخص داوجونز در آمریکا باشد که به طبع ترس سهامداران از ماندگاری در بازار سهام و روی آوردن به کامودیتی ها ( طلا) برای حفظ ارزش سرمایه را به دنبال داشته باشد
تحلیل شاخص های داوجونز،اونس طلا،نفت برنت،پوند انگلیس/آیا بحران نزدیک است؟
ابتدا به تحلیل بلندمت وکلی داوجونز میپردازیم که به علت ظهور بیماری کرونا وریزش نفت شاخص به شدت دچار ریزش شد ،حمایتهای قرمز رنگ رو میبیند که اعتبارشون از 2017 گرفته اند وهمچنان جزو حمایت های شکسته نشده داوجونز محسوب میشوند پیش بینی ما بازگشت داوجونز ورشد 40 درصد شاخص داوجونز تا خط ابی رنگ رسم شده میباشد.
نفت برنت درپایین ترین حالت ممکنه در دهه اخیر قرار گرفته است،حمایت 27 دلاری که اعتبارشان را از سال 2003 تا کنون دارند یکی ازمهم ترین سطوح حمایتی محسوب میشود،پیش از این نفت حمایت 40 دلاری که اعتبارش از 2008 میلادی میگرفت دروزهای اخیر شکسته بود،
اما پیش بینی ما از نفت رشد این نماد ورسیدن به سطوح 86 ،108، و 127 دلاری است ولی اگر نفت سطح کاربرد شاخص داوجونز 27 دلاری خودرا به پایین بشکند اوضاع تلخی میتوان متصور بود وان رقم 10 دلار برای هربشکه است!قاعدتا غول های نفتی هرگز نخواهند گذاشت نفت این سطح راازدست بدهد پس سناریو اول بسیار محتمل خواهد بود زیر استخراج نفت درصورتی برای امریکا ارزش اقتصادی دارد که رقمی بالای 60 الی 65 دلار برای هربشکه باشد.
اما پوند انگلیس پس از برگزیت چه سرنوشتی دارد؟
پوند یک سطح حمایتی معتبر از سال های 2016 دارد که تاکنون شکسته نشده ،روند پوند درهفته اخیر بهشدت صعودی بوده،پیش بینی ما این است که پوند به خطوط زرد وآبی خواهد رسید ورشد بزرگی را تجربه خواهد کرد درواقع انتظارما این است که پوند به سطوح افزایشی ابتدای 2016 میلادی برسد.
طلا بعد ازشکست سطوح پی درپی مقاومتی خود این بار سطح 1715 دلاری درا درپیش دارد واگر بتواند ازاین سطح گر کند لمس 1915 دلار دور از ذهن نخواهد بود، سقوط شاخص های بورس ایالات متحده وناامیدی از رشد این شاخص ،افزایش قیمت طلا کاربرد شاخص داوجونز را درپی داشته است باید دید ایا طلا از 2000 عبور میکند ودنیا وارد یک بحران میشود؟
شاخص داو جونز چیست؟
شاخص داو جونز (Dow Jones) یا میانگین صنعتی یکی از قدیمیترین شاخصهای بورس آمریکا است. این شاخص عملکرد سهام ۳۰ شرکت بزرگ را که در بازار بورس اوراق بهادار آمریکا فعال هستند، اندازهگیری میکند. سابقه این شاخص به بیش از یک قرن پیش بازمیگردد که قدمت و میزان اهمیت این شاخص را نشان میدهد. بهطوری که اغلب سرمایهگذاران، برای مقایسه عملکرد داراییهای خود از شاخص داو جونز استفاده میکنند.
تاریخچه شاخص داو جونز
در سال ۱۸۸۵ اشخاصی به نامهای چارلز داو، ادوارد جونز و چالز برگستریسر میانگین صنعتی بازار بورس و اوراق بهادار آمریکا را محاسبه کردند. این سه نفر به منظور دستیابی به ابزاری برای سنجش عملکرد واقعی بازار این شاخص را در یک ژورنال تخصصی به نام وال استریت منتشر کردند که با اقبال عمومی زیادی مواجه شد. آنها مخفف اسمهای خود را روی این شاخص نهادند و اختصارا نام شاخص داو جونز را DJIA گذاشتند.
در ابتدا این شاخص فقط از ۱۲ شرکت صنعتی تشکیل شده بود؛ اما به مرور زمان و با بزرگتر شدن بازار، تمرکز شاخص تغییر پیدا کرد تا سایر صنایع نوظهور را به اقتصاد صنعتی آمریکا وارد کند.
چه سهمهایی در شاخص داو جونز هستند؟
همانطور که در ابتدا گفتیم این شاخص از سهام ۳۰ شرکت صنعتی حاضر در بازار بورس آمریکا تشکیل شده است. شاخص جونز بهصورت وزنی محاسبه میشود؛ یعنی سهمهای بزرگتر و با قیمت بیشتر تاثیر بیشتری بر این شاخص میگذارند.
این ۳۰ شرکت شامل بخشهای مختلفی از جمله مواد، کالاهای مصرفی، امور مالی، مراقبتهای بهداشتی، صنعت، نفت و گاز، فناوری، مخابرات و خدمات عمومی هستند. به این ترتیب شرکتهای تاثیرگذار در شاخص داو جونز بهطور مرتب درحال کاربرد شاخص داوجونز تغییر هستند.
از جمله شرکتهایی که در این لیست حضور دارند میتوان به شرکتهای مهمی همچون اپل، مایکروسافت، جیپی مورگان، IBM، بوینگ، نایکی و مکدونالدز اشاره کرد. لازم به ذکر است که خیلی از شرکتهای فوق در شاخصهای دیگر بازار نیز مجددا استفاده میشوند.
همچنین سهام شرکتهایی مانند آلفابت، آمازون و فیسبوک در این شاخص حضور ندارند. زیرا به دلیل وزن بالایی که دارند، امکان ادغامشان درون میانگین کل شاخص جونز وجود ندارد و درصورت ادغام وزن این شاخص به سمت شرکتهای مذکور میرود. برای دیدن لیست کامل و بهروز شرکتهای حاضر در شاخص جونز، میتوانید از سایت markets.businessinsider.com استفاده کنید.
چگونه نمودار شاخص جونز را ببینیم؟
این کار بسیار ساده است؛ با یک سرچ گوگل سایتهای زیادی برای نمایش نمودار این شاخص پیدا میکنید؛ اما سایت تریدینگ ویو، نمودار کاملی از شاخص داوجونز را در اختیار شما قرار میدهد که ابزارهای تحلیلی را نیز در اختیار دارید. برای دیدن نمودار کامل شاخص داوجونز میتوانید از آدرس خود سایت Tradingview استفاده کنید.
دیدگاه شما