بهترین راه پیش بینی آینده ساختن آن است. دراکر
اي كاش عظمت در نگاهمان باشد نه در چيزي كه به آن مي نگريم.
مثل چشمه باش که مي جوشد نه مثل آب انبار که فقط آب را در خود نگه مي دارد.
جائي كه عشق هست ، خدا هست . لئو تولستوي
آنقدر شکست را تجربه کنید تا شکست دادن را بیاموزید.
مدل یادگیری ماشین مبتنی بر تحلیل احساسات و نظرکاوی در استخراج ویژگی ها و مدیریت اطلاعات در شبکه های مجازی فارسی زبان
هدی نوری اسکندری 1 سید حسن طاهری 2 محمد هادی نوری اسکندری 3
چکیده :
امروزه تکنولوژی هوش مصنوعی و یادگیری ماشین یکی از جنبه های نوین در ارزیابی اطلاعات به عنوان یکی از مهمترین ابزار در مدیریت نوین ساختاری و مجازی بشمار می آیند. کاربرد این توانمندی در مدیریت بازاریابی، آموزش های آنلاین، فروشگاه¬های مجازی، ارزیابی اخبار، شناسایی و پیگیری اخبار جعلی و شایعه، انتشار دستاوردهای علمی و تخصصی بخشی از دستاوردهای هوش مصنوعی است. مطالعه حاضر سعی نموده با بکارگیری این توانمندی هوش مصنوعی در شناسایی و تحلیل احساسات کاربران فارسی زبان در شبکه های اجتماعی، مدلی فارسی مبتنی بر یادگیری ماشین را در نظرکاوی و سنجش احساسات کاربران نسبت به موضوعات داغ و مهم پیرامونی تهیه نماید. بدین منظور مدلی ترکیبی شبکه عصبی عمیق- شبکه عصبی کانولوشن (CNN-DNN) 28 لایه ای که در زبان پایتون و پکیج کراس طراحی شده است. مدل پیشنهادی بر روی مجموعه داده تهیه شده از شبکه های اجتماعی پیاده سازی شده و مهمترین تاپیک های بیان شده در این شبکه ها استخراج گردیده است. به منظور شناسایی میزان عملکرد بهینه روش پیشنهاد شده مبتنی بر CNN-DNN نسبت به الگوریتم های یادگیری رایج، از روش اعتبارسنجی مقایسه ای که با 9 الگوریتم-های کلاس بندی شامل SVM، k-NN، شبکه نیوبیز، درخت تصمیم، جنگل تصادفی، شبکه MLP، شبکه SGD، آدابوست و گاردین بوستینگ بهره گرفته شده است. در این راستا معیارهای ارزیابی برای تمامی الگوریتم ها برآورد گردیده و با مدل پیشنهادی بصورت مقایسه ای ارائه شده است. برپایه نتایج حاصل از مدل پیشنهادی، برندهای گوشی تلفن همراه، لوازم خانگی، تجهیزات کامپیوتری، نظرات پیرامون هزینه های مسکن و اجاره بیشترین توجه را در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی داشته¬اند که نشان دهنده نگرش کاربران ایرانی برپایه تحولات اقتصادی است.
کلمات کلیدی : هوش مصنوعی، یادگیری ماشین، شبکه عصبی عمیق، تحلیل احساسات، نظرکاوی.
اثر حمایت مالی بر ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری مهرام ( مطالعه موردی: تماشاچیان مسابقات تیم بسکتبال مهرام)
محیط ورزش مناسبترین محیط برای تبلیغ کالا و خدمات میباشد. ورزش ازیک طرف مخاطبین زیادی دارد و از طرف دیگر رسانههای مختلف بسیار علاقمندند که در حیطهی ورزش فعالیت نمایند. به همین علت سرمایهگذاران زیادی علاقهمند به حضور در این محیط هستند اما اینکه آیا این فعالیت اثر بخش بوده است یا نه، سوالی است که پاسخگویی آن باعث استمرار حضور سرمایهگذاران خواهد شد. هدف از انجام این پژوهش مطالعه اثر حمایت مالی بر ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری مهرام است. تحقیق بهروش همبستگی-پیمایشی انجام شده است. نمونهها شامل 272 تن از تماشاچیان مسابقات بسکتبال مهرام در لیگ برتر بسکتبال سال 91 بودند. ابزار تحقیق پرسشنامه محقق ساختهای با 69 سوال بود. پایایی پرسشنامه 92/0 بهدست آمد.
در این پژوهش، 6 عامل برجستگی، عملکرد محصول، تصویر سازی برند، احساسات، قضاوت و همنوایی به عنوان عامل تبیین کننده ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری معرفی شده اند. سپس با آزمون دوجمله ای وضعیت هر عامل بررسی شده و حمایت مالی بر تمامی عوامل (برجستگی، تجارت مبتنی بر احساسات عملکرد محصول، تصویر سازی برند، احساسات، قضاوت و همنوایی) برجستگی اثر معنی داری ایجاد کرده است. ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری شاخص مناسبی برای تعیین اثربخشی حمایت مالی است به گونه ای که مدیران مهرام با توجه به وضعیت کنونی ارزش ویژه برند مهرام میتوانند سیاست های مناسب در راستای ارتقا برند خود را اتخاذ کنند.
کلیدواژهها
20.1001.1.23455551.1394.4.2.7.7
مراجع
ـ بنار، نوشین؛ رمضانینژاد، رحیم؛ خبیری، محمد؛ کاظمنژاد، انوشیروان؛ ملک اخلاق، اسماعیل (1388). "طراحی الگوی تصمیمگیری حمایت ورزشی". خلاصة مقالات هفتمین همایش بینالمللی تربیتبدنی و علوم ورزشی. تهران: پژوهشکدة تربیت بدنی و علوم ورزشی. ص21-25.
ـ جلالی فراهانی، مجید (1392). “تأثیر عناصر آمیختة بازاریابی بر ارزش ویژة برند در خدمات ورزشی”. نشریة پژوهشهای کاربردی در مدیریت ورزشی، دوره 2، 2(6). ص11-20.
ـ سلطانحسینی، محمد؛ علیدوست، ابراهیم؛ شعبانی، بهار؛ رجبی، مالک (1391). “بررسی دیدگاه مدیران شرکتهای خصوصی درباره حمایت مالی از ورزش”. فصلنامة مدیریت ورزشی. (12). ص36-23.
ـ عامری، میرحسن؛ محرمزاده، مهرداد؛ بشیری، مهدی؛ هادی، حمدالله (1389). " بررسی عناصر حمایت مالی از عناصر بازاریابی ورزشی". فصلنامة المپیک. 4 (52). ص138-111.
ـ عشقی، کامران (1388). “بررسی اثربخشی حمایت مالی ورزشی sport sponsorship در میان طرفداران فوتبال”، پایاننامة کارشناسیارشد. دانشکده مدیریت. دانشگاه تهران.
ـ فائد، علیرضا (1386). "ارزیابی استراتژیک حمایتهای ورزشی به عنوان ابزار ارتباط بازاریابی در صنعت الکترونیک ایران" پایاننامة کارشناسیارشد دورة مشترک بازاریابی و تجارت الکترونیک. دانشگاه تربیت مدرس و تکنولوژی لولئا.
ـ قیامی راد، امیر؛ محرمزاده، مهرداد (1388) . “بررسی راهکارهای بازاریابی برای ترویج و توسعة رشتههای ورزشی در ایران”. فصلنامة علمیپژوهشی حرکت.ص 175-39.
ـ پوپ، نایگل؛ تورگو، پوپت (1391). بازاریابی ورزش و رویداد. (ترجمة محمد خبیری و فرشاد تجاری). تهران: انتشارات سمت.
- Amis, J., Pant, N. & Slack, T. (1997) Achieving a sustainable competitive advantage: a resource based view of sport sponsorship, Journal of Sport Management 11, 80-96.
- Atilgan, E., A. Safak, A. and Serkan. (2005). Determinants of the Brand Equity: A Verification -Approach in the Beverage Industry in Turkey. Marketing Intelligence and Planning, 23(3), 237–248.
- Cornwell, T.B., Humphreys, M.S., Maguire, A.M., Weeks, C.S. & Tellegen, C.L. (2006) Sponsorship-linked marketing: the role of articulation in memory. Journal of Consumer Research, 33(3), 312–321.
- Dezz, N (2004). Sponsorship effectivenessmeasurement scale in sport. European Journal of Marketing, 33 (3/4), 291-313.
- Hyun,D., Vetter,D., & Lee,J, K,. (2006) .The Influence of Service Quality Factors on Customer Satisfaction and Repurchase Intention in Korean Profetional Basketball League International. Jorunal of Applied Sports Sciences, Vol. 18,No 1, 39-38.
- Hoeffler, S. & Keller, K.L. (2003). The marketing advantages of strong brands. Journal of Brand Management, 10(6), 421–445.
- Gwinner, K. and Eaton, J. (1999), Building brand image through event sponsorship: the role of image transfer, Journal of Advertising, Vol. 28 No. 4, pp. 47-57.
- Gwinner, K. & Swanson, S. (2003). A model of fan identification: antecedents and sponsorship outcomes. Journal of Services Marketing, 17(3), 275-94.
- Keller, K.L. (2003), Strategic Brand Management: Building, Measuring and Managing Brand Equity , 2nd ed., Prentice-Hall,Englewood Cliffs, NJ Keller, K.L. (1993). Conceptualizing, measuring, managing customer-based brand equity. Journal of Marketing, 57(1), 1–22.
- Keller, K. L. (1998), Conceptualising, Measuring and Managing Cutomer- Based Brand Equity, Journal Marketing, Vol. 57, January.
- Keller, K. L. (2008), Strategic Brand Management-Building, Measurig, and Managing Brand Equity (3rd ed.,) . United States: PEARSON – Prentice Hall.
- Ko, Y.J., Kim, K., Claussen, C.L & Kim, T.H (2008). The effects of sport involvement, sponsor awareness and corporate image on intention to purchase sponsors' products. International Journal of Sports Marketing & Sponsorship, 9(2), 79-94.
- Madrigal, R. (2001). Social identity effects in a belief-attitude-intentions hierarchy: Implications for corporate sponsorship. Psychology & Marketing, 18 (2), 145-165.
- Meenaghan, T. (2001) .The role of sponsorship in the marketing communications mix. International Journal of Advertising, 10(1), 35–47.
- Meenaghan T. & Shipley D. (1999) Media effect in commercial sponsorship. European Journal of Marketing, 33(3/4), 328–347.
- OReilly, N & Foster, G (2008). Risk management in sport sponsorship : application to human mortality risk . International journal of sport marketing & sponsorship . 11, 66- 88.
- Stotlar, D. (2005). Developing successful sport sponsorship plans (2nd Ed). Morgantown, WV: Fitness Information Technology .201-203.
- Tinsley, H.E.A. and Brown, S.D. (2000).Handbook of Applied Multivariate Statistics and Mathematical Modeling. Academic Press.98-100.
- Yong, J & Kyoungate, K. (2008). The effect of sport involvement, sponsor awareness & corporate image on intention to urchase sponsor's prouducts. International Journal of sport . 20-34.
گوگل سرویس تجاری تبدیل صوت به متن را با تشخیص ۸۰ زبان مختلف ارائه می کند
گوگل تلاش زیادی میکند تا در رقابت سرویسهای ابری حضوری پررنگ داشته باشد. اگرچه این شرکت تاکنون رقابت را به شرکتهایی مانند مایکروسافت و آمازون باخته است، اما تلاش میکند تا با ارائهی سرویسهای مبتنی بر هوش مصنوعی، فاصلهی خود را با این دو غول نرمافزاری کمتر کند.
گوگل تا به امروز در رقابت سرویسهای ابری نتوانسته رقیبی جدی برای شرکتهای همچون مایکروسافت و آمازون باشد. اما این شرکت برای جذب کاربران تازه، برنامههایی جدی دارد. چندی پیش گوگل اعلام کرده بود که قصد دارد سرویسهای یادگیری ماشینی خود را به صورت سرویسهای ابری عرضه کند. به زودی دو API هوش مصنوعی از این شرکت به صورت عمومی و در حالت بتا عرضه خواهند شد.
یکی از این سرویسها، یک آنالیزور متن است که میتواند منظور کلی متون و مقالات را استخراج کند. از دیگر تواناییهای این سرویس، میتوان به توانایی درک احساسات و هدف نویسندهی یک متن نیز اشاره کرد. گوگل در توضیح کاربردهای این سرویس میگوید که این هوش مصنوعی میتواند به فعالان تجارت الکترونیک کمک کند تا احساسات کاربران را در زمان نوشتن نظر در مورد محصولات و یا تماسهای پشتیبانی درک کنند.
سرویس دیگر، یک تبدیلکنندهی صوت به متن است که توانایی تشخیص ۸۰ زبان را دارد و گفتار را به صورت لحظهای به متن تبدیل میکند. این تکنولوژی در دستیارهای صوتی استفاده میشود و حال، گوگل قصد دارد آن را در tap نیز عرضه کند. البته رقبای گوکل نیز در این زمینه فعال هستند. مایکروسافت و آمازون نیز سرویسهای یادگیری ماشینی را در سرویسهای ابری خود عرضه میکنند و در این زمینه نیز پیشتاز هستند.
برای مقایسهی رقابت در سرویسهای ابری، جالب است بدانید که درآمد آمازون از این سرویسها به ۱۰.۸ میلیارد دلار در سال جاری رسیده است. درآمد مایکروسافت در دورهی مشابه، ۱۰.۱ میلیارد بوده و گول تنها ۳.۹ میلیارد دلار از این بازار بدست آورده است.
گوگل در حال حاضر سرویسهای هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی خود مانند تشخیص تصاویر و تشخیص متون را به صورت رایگان و مدت محدود در اختیار کاربران قرار داده است و امیدوار است که این کاربران پس از استفاده از این سرویسها، برای خریداری آنها اقدام کنند.
بازاریابی لبنیات ایران
مدیران موسسات تولید کننده اقلامی که در یک محیط رقابتی مشغول به تولید و عرضه هستند، باید تشخیص بدهند چه چیزی برای مشتریان آنها در بازار هدفشان مهم است و معیارهای مقایسه محصولشان با محصول رقیب را در فرایند انتخاب درک کنند.
استراتژیهای سازمانی باید بر اساس درک و شناخت تفکرات، احساسات و رفتار مصرف کنندگان شکل بگیرد. تحقیقات مصرف کننده به شیوه های متعددی می تواند به مدیران در شناخت مصرف کنندگان کمک کند. یکی از مهمترین کاربردهای تحقیقات مصرف کننده، بهبود استراتژیهای بازاریابی می باشد.
هدف عمده یک بازاریاب ماورای فروش است و معمولاً هدف نهایی، ایجاد یک تعهد پایدار بین یک نام تجاری خاص و یک گروه مشتری ویژه می باشد، که فرایندی است شامل مراحل معرفی، آشنایی، ترجیح و در صورت موفقیت محصول، ایجاد وفاداری.
در حالیکه تبلیغات بیشتر مقدمات مراحل معرفی و آشنایی را فراهم می کند، عواملی از قبیل قیمت، شهرت نام تجاری و زیبایی ظاهری از عوامل مؤثر بر ترجیح مشتریان هستند و در نهایت کیفیت مناسب محصول باعث ایجاد رضایت و متعاقب آن وفاداری در مشتری خواهد شد.
شرکتهای بازارمحور، روی مشتریان موجود (برای شناسایی مشکلاتشان)، دستیابی به ایده های جدید، بررسی بهسازی های پیشنهاد شده درمورد فرآورده و تغییرات آمیزه بازاریابی تمرکز می کنند. (کاتلر)
انتخاب یا ترجیح یک برند
مطالعه رفتار مصرف کننده نقش مؤثّری در بازاریابی دارد، زیرا بازاریابی مصرف کننده نیاز به برداشت درستی از نیازها و درخواست های مصرف کننده دارد. اهمیت درک صحیح از مصرف کننده در تعریف بازاریابی به عنوان یک فعّالیت انسانی معطوف به ارضای نیازها و خواسته ها از طریق فرآیندهای مبادله یافت می شود.
از این تعریف دو فعّالیت کلیدی مربوط به بازاریابی پدیدار می شود: نخست آنکه فروشنده سعی می کند نیازها و خواسته های بازار هدف را برآورده کند، دوم آنکه بازاریابی درگیر مطالعه فرآیند مبادله ای که از طریق آن طرفین منابعی را به یکدیگر انتقال می دهند، می باشد. بازاریابان برای موفقیت در فرآیند مبادله باید درک صحیحی از عوامل که خواسته ها و نیازهای مصرف کننده را تحت تأثیر قرار می دهند، داشته باشند. (موون و مینور )
وفاداری به یک نام تجاری
تعهد قوی بین یک نام تجاری و یک گروه مشتری شامل مراحل زیر است:
1- آشنا شدن با نام تجاری
2- شناخت پیدا کردن مشتری نسبت به آن
3- ترجیح دادن آن نام تجاری توسط مشتری
4- در صورت موفقیت آمیز بودن این رابطه کسب رضایت و وفاداری مشتری( آلرک و ستل[1]، 1999، ص 142 ) یکی از مهمترین سؤالاتی که برای هر مؤسسه ای در زمینه بازاریابی و مدیریت برند مطرح است این است که چگونه در مشتریان بالقوه برای نام تجاری خویش ایجاد ترجیح نمایند.
تمایل به خرید نوعی سود آوری است، از آنجا که این تمایل صرفاً در اذهان مصرف کنندگان است، به عنوان نوعی نگرش مورد مطالعه قرار می گیرد.
مدیران بازاریابی علاقمند به خرید هایی هستند که سطح فروش و سهم بازارشان را افزایش دهد و از دیدگاه مصرف کنندگان، خریدهایی که باعث رضایت آنها و تبلیغات دهان به دهان شود.
باورهای مصرف کنندگان درباره ویژگیهای محصول باعث اثر بر نگرش آنها درباره برندهای خاص و نهایتاً ایجاد تمایلات رفتاری و انتخاب یک برند از سوی آنها خواهد شد. (صمدی، 1386، ص 40 )
برای کالایی که درگیری ذهنی بالایی در مشتری ایجاد می کند، شناسایی ویژگیهایی که در نظر آنها فوق العاده مهم رده بندی می شوند دارای مصادیقی برای راهبرد محصول و ارتقاء می باشد. در این نوع کالا لازم نیست مدیران نگران بهینه کردن تک تک خصیصه های برند مزبور باشند. بلکه موضوع اصلی باید شناسایی ویژگیهایی باشد که از سوی بازار هدف به عنوان مهمترین ویژگیها رتبه بندی شده اند، و تلاش شود تا باورهایی قوی مبنی بر اینکه برند مورد نظر واجد این ویژگیهاست، ایجاد شود. البته قیمت نیز برای برخی از طبقات محصول می تواند خود یک ویژگی باشد. در مواردی که در آن قیمت فوق العاده اهمیت دارد، مدیران باید اطمینان حاصل نمایند که برندهایشان به طور رقابتی قیمت گذاری می شود. (موون و مینور، 1382، ص 382)
امروزه یکی از باارزش ترین دارایی های هر شرکتی را ارزش ویژه نام نشان تجاری (بی کیو ) تشکیل می دهد. شرکت های دارای جایگاه بالا در ارزش ویژه نام نشان تجاری در ذهن مشتریان، به راحتی می توانند در میان دیگر شرکت های در صنعت مربوط به خودشان سودآور تر تلقی گردند. در این تحقیق سعی بر ارائه یک تعریف کاربردی و روشن از ارزش ویژه نام ونشان تجاری از طریق بررسی “مدل ارزش نام و نشان تجاری دیوید آکر” شده است. این مدل شامل چهار بعد آگاهی، کیفیت درک شده ، وابسته ها و و فاداری به نام نشان تجاری می باشد که به تفصیل توضیح داده خواهند شد. به طور کلی در این تحقیق به عوامل موثر بر (بی کیو) و تعریف آن پرداخته می شود و در ادامه “ارزش ویژه نام ونشان تجاری مبتنی بر مشتریان”و “ارزش ویژه نام ونشان تجاری مبتنی بر خرده فروشان” یا (آر پی بی ای) و نیز مدل های اندازه گیری (بی کیو) مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
در نهایت تلاش شده است تا به درک واقعی از ارزش ویژه نام و نشان تجاری که در بازاریابی سودمند وکارا باشد، دست یافت.
۱٫ علامت تجاری : لوگو، مارک تجاری یا طراحی بسته
۲٫ ارزش ویژه نام و نشان تجاری(بی کیو): اثر تمایزی دانش برند بر پاسخ مصرف کننده به بازاریابی برند
۳٫ ارزش ویژه برند مبتنی بر هویت: علامت تجاری و هویت آن مبنای رشد ارزش ویژه برند
۴٫ ارزش ویژه برند از دید خرده فروش (آر پی بی ای): برندهای قدرتمند از این نظر مهم هستند که مفاهیم با ازرش کیفیت، صداقت و آگاهی از برند را از دیدگاه خرده فروش و مشتری ایجاد می کنند.
۵٫ ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری: چگونگی ارزیابی مصرف کنندگان از کل برند
علائم تجاری (برند) – معنی و تعریف
یک علامت تجاری نماد یا نام متمایز کننده در نظر گرفته شده برای شناسایی کالاها یا خدمات گروهی از فروشندگان یا یک فروشنده و متمایز کردن شان با رقبا است (مثل لوگو، مارک تجاری یا طراحی بسته). بنابراین یک علامت تجاری منبع محصول را برای مصرف کننده مشخص می کند و تولیدکننده و مصرف کننده را در مقابل رقبایی که سعی در ارائه محصولات مشابه دارند حمایت می کند. علائم تجاری مبنایی را ایجاد می کنند که مصرف کنندگان می توانند با تکیه به آن با محصولات یا خدمات خاصی ارتباط برقرار کنند. از دیدگاه مشتری، یک علامت تجاری می تواند به صورت مجموع تمامی تجربیاتش تعریف شود. یک علامت تجاری موفق یک محصول، خدمت فرد یا محل قابل شناسایی است که طوری تجهیز شده که خریدار یا کاربر ارزشهای افزوده مرتبطی را استنباط می کند که با نیازهایش ارتباط نزدیک دارد.
دانش علامت تجاری مصرف کننده می تواند در قالب چیزی که به عنوان معنی فردی آن در حافظه او ثبت شده یعنی تمامی اطلاعات توصیفی و ارزیابی کننده تعریف شود. منابع و سطوح مختلف دانش مثل آگاهی، موضع، مزایا، تصورات افکار احساسات و تجربیات به درک علامت تجاری تجارت مبتنی بر احساسات متصل می شوند. این علامت به عنوان یک تضمین معتبر برای محصول یا خدمت عمل می کند و باعث می شود که مصرف کننده چیزی که بنظرش ارزش بیشتری را ارائه می کند خریداری کند. علائم تجاری قدرتمند ایمنی و رشد طولانی مدت، سود با دوامتر و ارزش دارایی بیشتری را ارائه می کنند زیرا تفکیک بیشتر قیمتهای بالاتر، حجم فروش بیشتر، هزینه های کمتر و مقایس اقتصادی بیشتر و ایمنی تقاضای بالاتر حاصل می کنند. تعهد علامت تجاری لازمه منافعی است که مصرف کنندگان می توانند از تجربه محصولات/خدمات مارک تجاری که ماهیت آن را نشان می دهد، انتظار داشته باشند.
علائم تجاری موفق آنهایی هستند که با محیط سازگاری بیشتری دارند و بنابراین در بلندمدت و در مقابل رقابتهای موجود دوام بیشتری می یابند و رشد می کنند. فاکتور مهمی که بر انتخاب یک مفهوم مارک تاثیر می گذارد نیازهای مصرف کننده است. “پارک” و همکارانش می گویند که مارکهای تجاری اغلب ترکیبی از منافع نمادین، عملکردی و تجربی هستند. نیازهای عملکردی آنهایی هستند که به دنبال حل مشکلات مربوط به مصرف می باشند مثلا یک مشکل فعلی را حل کند و موقعیت ناامید کننده را از نو بسازد .(Ghodeswar, 2008, 4)
مفهوم عملکردی برند
یک برند با مفهوم عملکردی بصورت زیر تعریف می شود برندی که طراحی شده تا نیازهای مصرفی بطور بیرونی ایجاد شده را رفع کند. نیازهای نمادین به صورت میل به محصولاتی که نیازهای درونی را برای ارتقا فردی، موقعیت نقش، عضویت گروه یا شناسایی خویشتن برآورده می کنند، تعریف می شوند.
مفهوم نمادین برند
برندی با مفهوم نمادین، برندی است که طراحی شده تا فرد را به یک گروه ، نقش یا تصویر مطلوب ربط دهد. نیازهای تجربی به صورت میل به محصولاتی که لذت حسی، تنوع و یا تحریک ذهنی ایجاد می کنند تعریف می شوند. برندی با مفهوم تجربی برای برآوردن این نیازهای ایجاد شده درونی برای تحریک و یا تنوع طراحی شده است. ماهیت برندی که بر مبنای منافع عاطفی و بیان کننده خویشتن است مبنای بالاتری را برای روابطی که به تغییرات مبتنی بر محصول حساسیت کمتری دارند یا به سادگی برای بسترهای جدید بکار برده می شوند بوجود می آورد. پیشنهاد ارزش ویژه برند صورت منافع عملکردی ، عاطفی و خود محوری است که توسط برندی که برای مشتریان ارزش می آورد ارائه شده است. منافع عملکردی رایج ترین مبنا برای صورت ارزش هستند که بر مبنای یک موضع محصول است که برای مشتری کاربری عملکردی فراهم می کند و مستقیما به کارکردهای انجام شده توسط محصول برای مشتریان مرتبط است. منافع عاطفی احساسات مثبتی هستند که مشتری نسبت به برند دارد و مربوط به تجربه مالکیت و استفاده از برند می باشد. بیشتر منافع عملکردی احساس منطبق یا مجموعه ای از احساسات را دارند. منافع خود محور بر مفهوم خویشتن فرد، آرزوها و امالش دارند و راهی را برای فرد برای ارتباط با تصویر فردی اش فراهم می کنند.
برندها با گذر زمان تکامل می یابند. اولین سطح مربوط به بیان هویت تولیدکننده (یعنی برچسب) است. دومی به عنوان برتری عملکردی (استنباط شده توسط مشتری به عنوان تمایز) نامیده می شود. درحالیکه سطح سوم تماس عاطفی و چهارم مربوط به قدرت بیان خویش می شود. در بالای هرم بالاترین سطح (یعنی سطح ۵) فرقه نامیده می شود .(Ibid, 5)
“کلر”ارزش ویژه برند را بعنوان اثر تمایزی دانش برند بر پاسخ مصرف کننده به بازاریابی برند تفسیر می کند(Lee& Back, 2010, 395) .
تعریف ارزش ویژه برند
محققین متعددی تعاریف نسبتا متفاوتی از ارزش ویژه برند ارائه می کنند. ارزش ویژه برند به صورت زیر توصیف شده است: ۱٫ مجموعه داراییها و بدیهی های برند منتسب به یک برند، نام و نماد که از ارزش ارائه شده توسط یک محصول یا خدمت برای مشتریان شرکت می کاهد یا به آن می افزاید. ۲٫ اثر تمایزی دانش برند بر پاسخ مصرف کننده به بازاریابی برند و ۳٫ قدرتی که برند ممکن است در بازار از طریق نام، نماد یا لوگو به دست آورد .(Lee &Back, 2008, 332)
تعریف ارزش ویژه برند مبتنی بر هویت
تعامل دائمی بین اشکال علامت تجاری و هویت آن مبنای رشد ارزش ویژه برند را ایجاد می کند. در این مقاله نویسندگان ارزش ویژه علامت تجاری را به صورت اعتبار فعلی و آتی حاصل از عملکرد داخلی و خارجی ایجاد شده توسط مارک تجاری تعریف می کنند.
این تعریف شامل سه مقوله اصلی است: ارزش روانی علامت تجاری، ارزش رفتاری آن و ارزش عملکردی. نزدیکی مفهومی دو مقوله اول به واژه قدرت علامت تجاری ختم می شود. در کل این متشکل از اهمیت رفتاری داخلی یک علامت تجاری برای سهامداران داخلی (مثلا کارکنان) و اهمیت رفتاری خارجی برای صاحبان منافع خارجی می باشد.
طراحی + علامت تجاری (برند)؛ شما با این ترکیب بی نقص یک برنده هستید.
طرح ها می توانند دنیا را عوض کنند. این حرف ممکن است به نظر خیلی بزرگ بیاید، اما مردم باید آن را باور کنند؛ این مبحثی است که طراحان روی آن را کار کردند و در کنفرانس ها به مذاکره پرداختند. مطمئنا باورش سخت است، اما همین باور است که باعث پیشرفت امروز شده است.
همه یک طرح خوب را دوست دارند و آن را تشویق می کنند. اما باید این را قبول داشت که طراحی هر چیزی مادامی موفق است که پیام مورد نظر را با کاربر برقرار کند.
بر خلاف هنر، در طراحی یک محصول، قوانینی حاکم هستند: مختصاتی که محصول در آن تعریف می شود و یک برندی (علامت تجاری) که آن مختصات را در بر می گیرد. رمز زنده ماندن در یک همچین ساختاری چیست؟ دانستن اینکه چه زمانی می شود مختصات و چهارچوب را شکست، بدون اینکه چیزی از دست برود!
طراحی همیشه یک تلاش پر هیجان است، اما خلق یک استراتژی اینطور نیست! طراحی همیشه باید یک ابتکار، یک چیز نو باشد.
آیا شما می توانید جهانی را بدون نوآوری تصور کنید؟ جهانی که بودن داروهای اولیه ای مثل پنیسلین که یک عفونت کوچک را که می تواند کشنده باشد از بین می برد، جهانی که همچنان لباس هایمان را در یک رود خانه با کشیدن سنگ بر روی آن ها تمیز کنیم؟ جهانی که نتوانیم غذایمان را بیش از یک روز نگه داریم، زیرا که نمی توانیم آن را منجمد و سرد نگه داریم؟ تصورش سخت است.
“استیو هیلتون” (Stive Hilton) معتقد است که پشت هر برند تجاری بزرگ، ابداع و خلاقیتی وجود دارد که منفعتی عام و با ارزش دارد، و مثال هایی می زند که چگونه یک مارک توانسته در یک کشور در حال توسعه مشتری های خود را افزایش دهد و پشت هر مارک و علامت تجاری ای یک ابتکار و نو آوری عالی وجود دارد تا آن را به فروش برساند.
مارک ها همه جا هستند، جایی در غرب نیست که شما بروید و آن ها را نبینید! برند ها نه تنها نقش مهمی در ترفیع کالاها داشته اند بلکه در به هدف گرفتن مشتری نیز استادانه عمل می کنند. زمانی که شما یک محصول مارک دار را می خرید، از تجارت مبتنی بر احساسات سه چیز اطمینان دارید:
۱- محصول خریداری شده یک محصول منحصر به فرد است
۲- مطابق با ذوق و سلیقه شخصی شماست
۳- اطمینان از کیفیت
شرکت کوکاکولا، محصول خود را در آفریقا در راستای مبارزه برای سلامت جنسی علیه بیماری ایدز استفاده کرده؛ شرکت مک دونالد سنتی قدیمی در حمایت از جامعه های محلی دارد؛ MTV فعالیت های خود را برای تغییر رفتار آینده در مقابل ایدز قرار داده؛ حمایت های محیطی و حقوق بشر و سوپرمارکت های ASDA علیه خشونت های داخلی فعالیت می کنند. همه ی این شرکت های بزرگ مهارت های خلاقانه ای را به کار گرفته اند تا پیام خود را به سمت خود و آرم اقتصادیشان هدایت کنند.
محققین دریافته اند که برند های معروف و تأثیرشان بر روی حافظه و ذهن و یا رفتار، در درجه ی اول اهمیت قرار دارد. تحقیقات نشان می دهد که مارک های معروف در مصرف کننده ایجاد پاسخ مثبت می کنند، از طرفی نشان داده شده که استحکام (ثبات) در مارک تأثیر مثبتی بر رفتار مشتریان داشته که این موضوع در صورت ارتباط تنگاتنگ تجاری با مشتری قوت بیشتری پیدا می کند. ایجاد این ارتباط می تواند از طریق یکپارچه بودن صدای تمام عناصر برند، شکل بگیرد.
مردم چیزی یا شخصی را نیاز دارند تا بتوانند روی آن حساب کنند و به این ترتیب آنها هنگام خرید شناخته شده ترین مارک را انتخاب می کنند. زیرا از طریق پیام برند، به آنها اطمینان داده شده که می توانند به این مارک اعتماد کنند.
لوگوی شناخته شده… رنگ شناخته شده و آرم مشخص شده… همه آنها این باور را می آورد که “بله، این همان چیزی است که به من خیانت نخواهد کرد. این چیزی است که من می توانم به آن اطمینان کنم.”
در پشت موفقیتهای فعلی من قدرتی است که از درون من سرچشمه می گیرد . این نیرویی است که در همه ما وجود دارد . گمان می کنم در درون ما بخش کوچکی از خداوند قرار دارد که باید کشف شود . ترنر
بهترین راه پیش بینی آینده ساختن آن است. دراکر
اي كاش عظمت در نگاهمان باشد نه در چيزي كه به آن مي نگريم.
مثل چشمه باش که مي جوشد نه مثل آب انبار که فقط آب را در خود نگه مي دارد.
جائي كه عشق هست ، خدا هست . لئو تولستوي
آنقدر شکست را تجربه کنید تا شکست دادن را بیاموزید.
بازاریابی احساسی: چیست؟، کلیدهای استفاده از آن و موارد دیگر
El بازاریابی احساسی این نوعی از تبلیغات دیجیتال است که در آن موقعیت یک محصول از طریق استراتژی های تبلیغاتی خاصی که احساسات مشتری را به هم مرتبط می کند، جستجو می شود.
بازاریابی احساسی
این استراتژی در نظر گرفته می شود که در آن یک نام تجاری یا محصول با استفاده از احساسات کاربران یا مشتریان آینده تبلیغ می شود. از طریق راه های مختلف به دنبال پیوند نیازهای مشتری با برند یا محصول است.
پیوند باید مستقیماً با احساسات شخصی مرتبط باشد که برای اهداف بازاریابی به مشتری، کاربر یا خریدار تبدیل می شود. استراتژیست های تبلیغاتی از بازاریابی احساسی استفاده می کنند تا مستقیماً به آنچه که شخص واقعاً احساس می کند و نه آنچه واقعاً نیاز دارد، برسند.
روابط بازاریابی برای مدت طولانی حفظ می شود، هر برند یا محصول به دنبال راهی برای برقراری ارتباط با مشتریان در دنیایی است که اشباع تبلیغات در شبکه ها بسیار زیاد است. به همین ترتیب، بسیاری از شرکتها محصولاتی را در همان شعبههای تجاری ارائه میکنند و برای تبلیغکنندگان، موقعیتیابی یک محصول یک کار خلاقانه است.
کمپین های تبلیغاتی جدید امروزی مملو از خلاقیت هستند، از ابزارهای مختلف بازاریابی دیجیتال برای جذب مشتری و نه تنها این، بلکه برای وفاداری کاربران به یک برند در طول زمان استفاده می شود.
آن وقت است که بازاریابی احساسی وارد عمل می شود. این استراتژی از احساسات مشتری استفاده می کند، برند را انسانی می کند و محصول بخشی از زندگی فرد می شود. همچنین به شما این امکان را می دهد که بخشی از محیط عاطفی افراد باشید.
این یک استراتژی بسیار جالب است که نتایج بسیار خوبی به همراه داشته است. مشتریان و کاربرانی که با محصولات خاصی شناسایی می شوند از آنها دفاع می کنند و سال ها به برند وفادار هستند.
احساسات
برای بسیاری، آنها سیستم انرژی احساسی هستند که جامعه را به حرکت در می آورند، آنها تفاوت را بین سایر موجودات زنده روی کره زمین ایجاد می کنند. عواطف عبارتاند از و حرکاتی که از طریق حرکات بدن در صورت ظاهر میشوند، امکان بیان نوعی احساس را فراهم میکنند.
عواطف از نظر برخی از نویسندگان به این صورت دسته بندی می شوند: غم، ترس، تعجب، شادی، انزجار، انزجار و خشم. با این حال، محققان و روانشناسان دیگر منوی احساسات را گسترش داده اند و احساساتی مانند ناامیدی، افسردگی، دلتنگی و غیره را که می تواند جلوه ای از افراد در یک زمان خاص باشد، گنجانده اند.
بر اساس تمام دانش مربوط به احساسات، استراتژی های تبلیغاتی در جایی که می توانند با مشتریان ارتباط برقرار کنند، اعمال می شوند. سپس محصولات بر روی احساساتی تمرکز می کنند که فرد در صورت دستیابی به محصول یا استفاده از یک برند خاص ممکن است احساس کند.
نیازها و احساسات مشتری
اکنون با دانستن اینکه احساسات در انسان ها چه چیزی را نشان می دهند، می توانیم نحوه استفاده از آنها در کمپین های تبلیغاتی را شناسایی کنیم و به نوبه خود به آنچه بازاریابی عاطفی نامیده می شود دست یابیم.
هر شرکت یا شرکتی میداند که محصولات باید یک نیاز خاص را پوشش دهند، به خصوص اگر بتواند بر نیازهایی که ماهیت عاطفی دارند تأثیر بگذارد. به همین دلیل، باتری ها به سمت مخاطبانی هدایت می شوند که به یک محصول، خدمات یا برند نیاز دارند.
تکنیک های بازاریابی و تبلیغات به یک برند تجارت مبتنی بر احساسات یا محصول اجازه می دهد تا بداند چه نوع بازاریابی دیجیتالی را باید اعمال کند و آن را به کجا هدایت کند. این مطالعه اجازه می دهد تا بدانیم محصول به چه کسی ارائه شده است، در چه شکلی و در چه شرایطی که اجازه می دهد احساسات و عواطف آنها را مجذوب خود کند.
به عنوان مثال، ما برندها و محصولات زیادی داریم که پیشرو بوده اند و تاریخچه مرتبط با تبلیغات را مشخص کرده اند. مورد برند کوکاکولا یک نمونه ای از بازاریابی احساسی جایی که مردم به کیفیت نوشیدنی شک نمی کنند و به برند وفادار هستند. وقتی به یک موسسه می رسند به دنبال خرید محصول هستند تا نیازی به خوردن آن نداشته باشند.
با این حال، در بازاریابی احساسی به عنوان یک عنصر اساسی و اساسی، مورد نشانه ها را داریم. پیام هایی مانند "مستقیم به قلب شما"، "به یاد آوردن احساسات خود"، "به شما فکر می کنم"، "به اهداف خود دست یابید"، راهی برای دستیابی به یک مشتری خاص است. این به افراد اجازه می دهد تا قبل از زمان فکر کنند که اگر آن محصول یا برند را همراه خود داشته باشند، احساس می کنند به چه چیزی می توانند دست پیدا کنند.
بازاریابی عاطفی از طریق ابزارهای مختلف تبلیغاتی ایجاد می کند تا افکار و احساسات مشتری را لمس کند. گروه سنی و جنسیت را به تفصیل بیان کنید، سپس تبلیغات خود را به سمت افراد خاص هدایت کنید، اما با در نظر گرفتن احساسات آن نوع هدف.
ویژگی های
ساختن فضا و اشغال یک مکان از طریق یک برند تجاری آسان نیست، نیاز به زمان و تکنیک های خاصی دارد که در آن مطالعات بازاریابی و موقعیت یابی مختلف انجام شود. استراتژی ها بر راهی برای رسیدن به قلب مشتریان آینده متمرکز شده اند. هر برند یا محصولی دارای ویژگی های خاصی است که هنگام قرار گرفتن در بازار باید در نظر گرفته شود.
با این حال، بازاریابی احساسی دارای یک سری ویژگی است که آن را از سایر استراتژی های تبلیغاتی مرتبط با بازاریابی دیجیتال متمایز می کند. همه چیز به دانستن نحوه برخورد با آنها و پیاده سازی آنها در یک محصول یا برند بستگی دارد. بیایید ببینیم آن ویژگی ها چیست.
نام تجاری را انسانی کنید
این یکی از کلیدهای بازاریابی احساسی است. این به شما امکان میدهد محصولی را در جایی بفروشید که دیگران در موقعیتیابی آن مشکل داشته باشند. بازاریابی عاطفی از استراتژیهایی مبتنی بر مدلهای کسبوکار استفاده میکند که در آن بر افراد، انسانیسازی محصول و تبدیل آن به بخشی از احساسات انسانی تمرکز میکنند.
از جمله مهمترین راهبردها استفاده از تصاویر است که مهمترین آنها ویژگی های انسانی است و باعث می شود که مستقیماً به دست مردم برسد.
اگرچه غیرمنطقی به نظر می رسد، بخش تجاری کنار گذاشته می شود و تمام استراتژی های فروش بر روی شخصی تجارت مبتنی بر احساسات متمرکز می شود، که می تواند دریابد که آن فرد یا زن در صورت داشتن محصول در کنار خود چه فکری می کند، هنگام استفاده از آن چه احساسی دارد. مزایای خوشبختی که حضور او در کنار او به ارمغان می آورد، راه هایی برای انسانی کردن برند است.
آنها یک داستان می گویند
بیشتر استراتژی های تبلیغاتی مبتنی بر بازاریابی احساسی مبتنی بر بیان یک داستان کوتاه است که چیزی را بیان می کند که احساسات کاربر را تحریک می کند. داستان های زیادی در دنیا وجود دارد که می توان گفت و به نوبه خود می تواند مستقیم یا غیرمستقیم با یک محصول یا برند مرتبط باشد.
داستان ها به یادآوری مراحل خاصی از کودکی یا بهتر از آن مرحله مهم زندگی کمک می کنند. این به ارتباط برند با آن داستان کمک می کند. مشتری به طور مستقیم اهمیت محصول را بر اساس پیوند آن با آن داستان در نظر می گیرد و بلافاصله آن را با احساسات خود مرتبط می کند.
در تبلیغات و سایر فعالیت های سمعی و بصری به داستان گویی، داستان گویی می گویند. این به دستیابی به موقعیت محصول از طریق تصاویر و ویدیوهای خوش ساخت کمک می کند، جایی که آنها داستان های مختلفی را بیان می کنند.
نشان عشق
هنگامی که نام تجاری یا محصول به روابط زن و شوهر یا به سادگی با زنان مرتبط است، از استراتژی به نام Lovemark استفاده می شود. عنصری است که در آن تمام صمیمیت های زنانه به تفصیل بیان می شود و به رمانتیسم و روابط عاطفی پیوند می خورد.
معمولاً برای مشارکت دادن افرادی که عاشق هستند یا به دنبال رابطه هستند استفاده می شود. رویکرد مستقیم و مرتبط با بخش عشقی یک زوج است. این محصول به تحکیم رابطه کمک می کند و به عنوان یک عنصر دیگر در اتحادیه عاطفی استفاده می شود.
فروش تجربیات
بازاریابی احساسی داستان های مرتبط با ماجراجویی و پیوندهای عاشقانه را پیوند می دهد، این یک استراتژی خوب است که به بهبود افرادی که یک برند می تواند هدف قرار دهد کمک می کند. این اغلب در تبلیغات برای کارت های اعتباری، آژانس های مسافرتی، خطوط هوایی و غیره دیده می شود.
تعاملی که ایجاد می شود به کاربر اجازه می دهد تا از آنچه ممکن است در پایان آن اتفاق بیفتد آگاه باشد. این به کاربر اجازه می دهد تا سوالات داخلی را فرموله کند، جایی که سعی می کند زندگی خود را با آن داستان ها مرتبط کند.
برندسازی احساسی
استراتژی بازاریابی عاطفی بخش پایانی برندسازی احساسی است که در آن از ریشه نوعی ارتقا در نظر گرفته می شود، یعنی محصول یا برند از ابتدا با ابزارها و عناصر مرتبط با احساسات متولد می شود.
برخلاف دیجیتال مارکتینگ، این یک استراتژی لحظه ای است که می تواند در کل موقعیت تجاری یک برند گنجانده شود. ما از شما دعوت می کنیم تا در مورد آن بیشتر بدانید برندسازی احساسی جایی که می توانید اطلاعات بیشتری در مورد آن به دست آورید.
مبانی بازاریابی احساسی
برای ایجاد یک استراتژی که به شما امکان میدهد مستقیماً با لمس آن احساسات به مردم دسترسی پیدا کنید، بازاریابی احساسی بر پایههایی استوار است که به عنوان پشتیبان برای دستیابی به اهداف عمل میکنند.
تجربه
تاثیر روزانه تبلیغات بر مردم و کاربرانی که به صورت روزانه در اینترنت گشت و گذار می کنند بسیار زیاد است. اطلاعات روز به روز در مقادیری ارائه می شود که تنوع cv و فرآیندهای دستیابی به آنچه مورد نظر است بسیار گسترده است.
اشباع به یک عادت تبدیل شده است، جلب توجه مشتری یک کار مهم است. به همین دلیل است که به قول معروف تجربه تفاوت ایجاد می کند. در این مورد مهم است که بازاریابی احساسی بتواند استراتژی هایی را بر اساس تجربه توسعه دهد.
از طریق آنها احساسات و احساساتی درک می شوند که به تصمیم گیری کمک می کنند. اینها معمولاً همان چیزی است که استراتژیست های دیجیتال مارکتینگ به دنبال آن هستند تا پس از قدردانی از یک محصول یا برند، تصمیمی را توسط مشتری اتخاذ کنند.
استفاده از ارجاعات از استراتژی های قبلی درصد بالایی به دستیابی به اهداف مربوط به موقعیت یابی کمک می کند. به خصوص اگر این استراتژی در موارد دیگر جواب داده باشد. بخشی از استراتژی های بازاریابی احساسی را رابطه مصرف کننده و برند تشکیل می دهد.
اتحاد و همزیستی که در لحظه پیوند این دو عامل شکل می گیرد ماندگاری محصول در بازار را تعیین می کند. به همین دلیل، انتقال پیام بر اساس تجربیات قبلی حائز اهمیت است. در مقاله زیر قادر خواهید بود با آن آشنا شوید استراتژی های بازاریابی که رشد تبلیغات و بازاریابی را تشویق می کند.
ارتباط دادن
همانطور که قبلا دیدیم، هنگامی که مشتری محصول را در نظر می گیرد و با آن ارتباط برقرار می کند، اتحاد بین این دو بلافاصله شروع به ایجاد می کند. این پیوند از نوع عاطفی تعیین می کند که هر دو می توانند تجربیات قابل قبولی را احساس کنند. یعنی هر کدام از نیت متقابل بهره می برند.
ارتباط دو طرفه به مصرف کنندگان اجازه می دهد تا خود را بخشی از برند بدانند. برخی حتی نظرات مشتریان را نیز در نظر می گیرند که با در نظر گرفتن نیازهای خود به دنبال رشد محصول هستند.
هنگامی که برند محصول خود را در جایگاه خود قرار می دهد و به دست مشتری می رسد، ارتباطی که آن نیازهای کاربر را پوشش می دهد، بلافاصله برقرار می شود. این ممکن است شروع به احساس احساسات مختلف برای حضور محصول پس از خرید کند.
محتوا
بخشی از سقفی است که به بازاریابی احساسی اجازه می دهد تا یک برند یا محصول را در موقعیت خود قرار دهد. این یکی از عناصری است که همراه با Storytelling، برندسازی احساسی به شخصیت بخشیدن به هر چیزی که مربوط به محصول است کمک می کند.
بازاریابی محتوا نیز نامیده می شود، به شما این امکان را می دهد که واقعاً بفهمید مشتری چه می خواهد. نیازهای آنها را درک میکند و به نظر میرسد که هدفی است که تبلیغات به سمت او هدایت میشود. پیشنهاد می کنیم مقاله زیر مرتبط با انواع بازار
هنگامی که احساسات مورد توجه قرار گیرند، نتایج مثبت و بسیار چشمگیری به دست می آید. لمس کردن احساسات مثبت یک فرد باعث می شود به رویاها ایمان داشته باشد و محیط های عاطفی آینده را در نظر بگیرد. به همین دلیل است که در زیر مزایای این نوع استراتژی را خواهیم دید.
توصیه های بالا
اگر فوراً به جایی برسید که میخواهید برند یا محصول توسط افراد دیگر تبلیغ شود، توصیهها خود به خود مطرح میشوند و فروش احساس میشود. آنها به طور خودکار به طور مثبت فرافکنی خواهند شد.
احساسات مشتریان خریدار اجازه می دهد تا ارتباط و مالکیت را به یک محصول بدهند، وقتی دهان به دهان می شود به این معنی است که اعتبار به تدریج به دست می آید و مردم علاقه بیشتری به شناخت برند و محیط آن دارند.
در ذهن می ماند
وقتی بخش احساسی یا نوعی حافظه لمس میشود، در این مورد میبینیم که چگونه کاربران میتوانند برندهایی را که در طول زندگی مصرف میکردهاند به خاطر بیاورند، پیوندی از احساسات نوستالژیک ایجاد میشود که به حفظ در طول آب و هوا کمک میکند.
ایجاد همدردی
ایجاد یک نام تجاری بسیار خوب برای مشتریان چیزی است که به آن اجازه می دهد تا نیت خوب و روابط عاطفی را ترویج کند. استفاده تجارت مبتنی بر احساسات از رنگها، تصاویر، فیلمها و داستانهایی که متقاعدکننده و تکان دهنده هستند، به مشتری این امکان را میدهد که نه تنها از یک محصول یا برند لذت ببرد، بلکه از داشتن آن لذت نیز ببرد.
محتوای مقاله به اصول ما پیوست اخلاق تحریریه. برای گزارش یک خطا کلیک کنید اینجا.
مسیر کامل مقاله: پست پست » بازاریابی شخصی » بازاریابی احساسی: چیست؟، کلیدهای استفاده از آن و موارد دیگر
دیدگاه شما