مدیریت استراتژیک و خصوصیات آن
امروزه مدیران به خوبی به اهمیت مدیریت استراتژیک پی برده اند، مدیران به فراست دریافته اند که با تعیین و تبیین اهداف و مأموریت های سازمان، در دراز مدت بهتر می توانند برنامه های دوره استراتژی کسب و کار دوره استراتژی کسب و کار خود را به ثمر رسانند. سازمان بهتر کار می کند و نسبت به محیط خود واکنش هایی مناسب تر نشان میدهد.
از این رو استفاده از برنامه ریزی استراتژیک و جامع به عنوان یک ضرورت در سازمان ها مطرح شده است. به کمک این برنامه ریزی، مدیریت می تواند جهت گیری های خود را در آینده معین، و سازمان را در مقابل تغییرات و تحولات فردا مجهز سازد.
برنامه ریزی استراتژیک به مدیر کمک می کند تا از سازمان و هدفهای آن تصویری روشن به دست دهد و فعالیت های سازمان را در لوای یک استراتژی واحد هماهنگ سازد. همانطوریکه اشاره شد، یکی از دلایل روی آوردن به برنامه ریزی جامع، تحولات و دگرگونی های محیط امروز سازمان هاست.
شاید در گذشته تغییرات و تحولات به شتاب و گستردگی امروز نبودند و مدیران می توانستند اهداف آینده را براساس گذشته تنظیم کنند. اما اکنون تجربه گذشته لزوما راهنمایی مطمئن برای آینده نیست و مدیران باید با مدد گیری از برنامه ریزی جامع، استراتژی های آینده سازمان را طوری تنظیم کنند که با موقعیت ها و شرایط آینده متناسب باشند.
به طور کلی تغییر و تحولات فناورانه، اجتماعی و سیاسی، پیچیده شدن محیط خارجی سازمان، ارتباطات گسترده و متعدد سازمان با محيط، و وسعت و گستردگی اغلب برنامه ها و طویل المدت بودن آنها همه زمینه هایی هستند که برنامه ریزی استراتژیک را برای سازمان ضروری و اجتناب ناپذیر ساخته اند.
خصوصیات برنامه ریزی استراتژیک
1- برنامه ریزی استراتژیک، انعکاسی از ارزش های حاکم بر جامعه است. جهان بینی ها، اعتقادها، و سنت های جامعه در برنامه ریزی جامع منعکس می شوند
2- برنامه ریزی استراتژیک معطوف به پرسش های اصلی و مسائل اساسی سازمانهاست. پرسش هایی از قبیل برنامه های امروز سازمان چه هستند و برنامه های آتی چه باید باشند؟» «امروز کجا هستیم و جهت گیری های آینده چه هستند؟» «امکانات و منابع سازمان در آینده چه وضعیتی دارند و باید مصروف چه اهدافی شوند؟» . در برنامه ریزی استراتژیک مطرح می شوند.
3- برنامه ریزی استراتژیک با مطرح ساختن اهداف بلند مدت و تبیین رسالت های سازمان، مدیران را در انجام فعالیتهایشان هم جهت و هماهنگ می سازد.
4. برنامه ریزی جامع دارای دید درازمدت است و افق هایی دورتر را در سازمان مطرح می سازد. برنامه ریز در این نوع برنامه ریزی به آینده های دور می اندیشد و می کوشد تا موقعیت سازمان را در بلندمدت ترسیم کند.
5- برنامه ریزی استراتژیک، عملیات و اقدامات سازمان را در دوره های زمانی بالنسبه طولانی هماهنگ می کند و به آنها پیوستگی و انسجام می بخشد.
6- برنامه ریزی استراتژیک در سطوح عالی سازمان شکل می گیرد، زیرا در این سطح است که تقریبا به گونه ای همه جانبه اطلاعات لازم در مورد امکانات و منابع سازمان و انتظارات و توقعات از آن متمرکز اند.
7- برنامه ریزی استراتژیک، فراگیر است و برنامه های عملیاتی سازمان را در بر می گیرد و به آنها جهت می بخشد. به برنامه ریزی استراتژیک امکانات و محدودیت های درونی و بیرونی سازمان را مدنظر دارد و پیش بینی های خود را با توجه به آنها انجام می دهد.
MBA گرایش استراتژیک
دوره مدیریت عالی کسب و کار یا در حدود ده سال است در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی تدریس میشود واخیرا نیز با استقبال بسیار خوبی مواجه گردیده است و شما با گذراندن این دوره در آموزش عالی گفتگو میتوانید از گرایشهای متعدد مدیریت عالی کسب و کار بهره مند شوید
در واقع کار آن همین است به شما به عنوان یک فرد عادی در هر زمینه و دانشی این امکان را می دهد تا عملکرد خود را با توجه به خلاء ها , نیازها, شکافها و کمبودهای بازار تنظیم نمایید و بر اساس دانش بدست آمده در آموزش عالی گفتگو در این حوزه و تاکتیکهایی که بازار و کسب و کار شما نیازمند آن است ،بهترین راه برای توسعه کسب و کار خود چه به صورت کارآفرینی یا استارتاپ را پیدا کنید و سهم خود را از بازار افزایش دهید.
مثالهایی ایرانی و خارجی از این دست بسیار هستند. مخاطبین این گرایش کلیه مدیران ارشد میانی سازمانها بوده و همچنین برای ارتقای درک کارکنان سازمان از استراتژی و برنامه ریزی، دوره ای بسیار مفید به صورت گروهی برای پرسنل سازمان میباشد.
8دلیل عالی برای تحصیل در رشته مدیریت MBA
پرورش مهارتهای مدیریتی
دسترسی آزاد به یک شبکه ی کسب و کار
شانس بیشتر برای دریافت حقوقهای بالاتر
آشنایی با افراد و ارتباطات جدید
راه اندازی یک کسب و کار با ایدههای جدید و قابل اجرا
فراهم شدن فرصتهای شغلی و مزیتهای مربوط به آن شغل
تجربه ی مکان و فرهنگی جدید در حین تحصیل
تا حد کمی به شما می آموزد که در ایجاد یا توسعه یک کسب و کار چگونه اولین باشید، اما تا حد بسیاری به شما یاد می دهد چگونه در کسب و کار خود و در بازار رقابتی بهترین باشید .
به شما آموزش مي دهد تا قادر به اداره و راهبري موثر و کارآمد سازمان يا يک بخش تخصصي از آن نظير بخشهاي توليدي، بازاريابي و فروش، اطلاعات و مالي باشيد. بتوانيد در بخش تخصصي سازمان خود ايجاد تحول کنيد و يا بر اساس تخصص خود راه حلهای مناسبی را به صورت مشاوره در اختيار بخشهای مختلف يک سازمان بگذاريد .
به شما کمک مي کند با فراگيري تجارب علمي مديريت فرآيند تحول سازمان را طراحی، هدايت و رهبري کنيد.
قصد دارد از خلاقيت و توانايی شما براي کارآفرينی و ايجاد فعاليتهای جديد در درون سازمان استفاده کند و در نتيجه آن زمينه توسعه کسب و کار را فراهم آورد، رسيدن به توانايی لازم براي ارائه خدمات مشاوره ای و مطالعاتی در زمينههای مختلف به مديران سازمانها از جمله ديگر اهداف اين رشته است.
اگر به بازار کار آن در ایران نگاهی بیندازیم ایران حداقل تا 10 سال آینده نیازمند متخصصین این رشته خواهد بود این پیش بینی با توجه به تراکم زیاد مهاجرت فارغ التحصیلان این رشته از کشور برای کار یا ادامه تحصیل در خارج کشور و نیاز شدید سازمانهای بزرگ و اقتصادی و شرکتهای دولتی و خصوصی که تعدادشان کم هم نیست بسیار با وسواس صورت گرفته است.
اما بازار کار آن در خارج از کشور نیز از جایگاه مطلوبی برخوردار است و کشورهای آمریکا و کانادا در جذب متخصصین این رشته درنگ نمی کنند ،ولی هزینه این دوره در خارج از کشور بسیار بالاست پس افرادی که قصد مهاجرت به خارج از کشور را دارندترجیحشان گذراندن این دوره در داخل کشور و در مراکز آموزش عالی میباشد.
از خاطر نبرید که بسیاری از دانشجویان این رشته از همان ابتدای تحصیل دعوت به کار می شوند و در شرایط شفلی بسیار خوبی قرار میگیرند.
اعطای گواهینامه معتبر و مورد تایید وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
دروس تدریسی دوره مدیریت عالی آن گرایش استراتژیک
بهترین کتاب های مدیریت استراتژیک و کسب و کار
مدیریت استراتژیک واژهای جدید در ادبیات دانش مدیریت است. اولین کتابی که در زمینه مدیریت استراتژیک نوشته شده است، در سال ۱۹۶۵ تحت عنوان «استراتژی شرکتی» منتشر شده. در سالهای اخیر کتابهای زیادی در زمینه مدیریت استراتزیک به انتشار رسیده است. اما پیش از آن که بخواهیم کتابهای معروف و مهم این حیطه را معرفی کنیم، لازم است تعیریفی از خود واژه «مدیریت استراتژیک» ارائه دهیم.
مدیریت استراتژیک نوعی مدیریت آیندهنگر، خلاق، انطباقپذیر و انعطافپذیر است. شیوهای از مدیریت که در دوران بحران و تغییرات سریع درون و بیرون سازمان میتواند بهترین شرایط را فراهم آورد. به نوعی از دل تهدیدها بهترین فرصتها را بیرون کشد. مدیریت استراتژیک راه و روشی دائمی و ایستا نیست. بلکه شیوهای روشساز است. تاکید اصلی در این شیوه مدیریتی آموزش دائمی است.
لازمه موفقیت در این شیوه این است که علاوه بر توجه به مسائل روزمره، به آینده هم توجه داشته باشیم. برای آیندهنگری باید یک مدیر آنقدر خلاق و مبتکر باشد که بتواند آینده را تجسم کند و از طرفی لازم است قدرت تحلیل روندهای موجود را هم داشته باشد.
در این قسمت از سایت و اپلیکیشن کتاب الکترونیکی و صوتی دوره استراتژی کسب و کار دوره استراتژی کسب و کار طاقچه سعی کردیم مجموعهای از بهترین کتاب هایی که برای آموزش مدیریت استراتزیک نیاز داریم، بیاوریم. پیشنهاد میکنیم در میان قفسههای مختلف این بخش بگردید و کتابهای مفید و مناسب برای خودتان بگردید.
استراتژی در مدیریت چیست؟ مدیریت استراتژیک منابع انسانی و صنعتی
اگر به فکر رقابت با سایر سازمانها نیستید و اهداف بلند مدت هم ندارید، موضوع مدیریت استراتژیک برای شما کاربرد ندارد. اما اگر فکر میکنید سازمان شما در یک محیط بسیار رقابتی قرار دارد و با هر گامی که برمیدارید، علاوه بر رسیدن به اهداف کوتاه مدت باید زمینه را برای رسیدن به اهداف بلند مدت هم فراهم کنید، راه را درست آمدهاید. یک مدیریت ساده با مدیریتی که بر اساس استراتژی انجام میشود کاملا متفاوت است. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم این مقاله را به موضوع مدیریت استراتژیک و نقش آن در انواع حوزههای مدیریتی اختصاص دهیم.
مدیریت استراتژیک چیست؟
به عنوان خوانندهای که میخواهد درباره مولفههای مختلف استراتژی در مدیریت اطلاعات مفید کسب کند، احتمالا اولین سوالی که مطرح کنید این است که مدیریت استراتژیک چیست. این سوال یک سوال پایه و ضروری است اما اصلا انتظار نداشته باشید یک پاسخ مشخص برای آن دریافت کنید. اگر تعریف واحدی برای استراتژی مدیریت وجود داشت، هنری مینتزبرگ، نظریه پرداز بزرگ مدیریت مدرن و شناخته شدهترین منتقد برنامههای سنتی آموزش مدیریت، کتاب جنگل استراتژی را به تحریر در نمیآورد. هنری در این کتاب به اختلاف نظرهای موجود در تعریف این مقوله اشاره میکند و البته همه را به رسمیت میشناسد.
در روزگارانی که جنگ در جهان موج میزد، کلمه استراتژی تنها برای نظامیان معنا و کاربرد داشت. این واژه در ابتدا توسط یونانیها مورد استفاده قرار گرفت و معنای آن تدوین برنامه جنگی توسط ژنرالها، صحیح عمل کردن در زمان و مکان مناسب و رسیدن به نتایج مطلوب بود. اما حالا دوره استراتژی کسب و کار پای این کلمه به دنیای مدیریت هم کشیده شده است و یکی از چالش برانگیزترین بحثهای این حوزه بسیار رقابتی محسوب میشود.
تاریخچه برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک
قبل از پرداختن به موضوع تاریخچه برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک، تمایل دارم یک سوال از شما بپرسم. به نظر شما بحثهای مهم حوزه مدیریت از تئوری به عمل میرسند یا از عمل به تئوری؟ اگر یکی از این دو گزینه را انتخاب کردهاید، پاسخ کامل به این سوال ندادهاید. شاید بسیاری از افراد فکر کنند که ابتدا یک تئوری در حوزه مدیریت مطرح میشود و سپس مدیران از آن تئوری ایده میگیرند و در پیشبرد اهداف سازمانی خود مورد استفاده قرار میدهند. اما واقعیت این است که بسیاری از تئوریها از عمل نشات گرفتهاند. یعنی یک سازمان موفق با استفاده از عنصر خلاقیت و انواع نوآوری استراتژی خاصی به کار گرفته و بعد آن شیوه تبدیل به یک تئوری جهانی شده است.
تاریخچه برنامه ریزی استراتژیک هم ریشه در عملکرد شرکتهای بزرگی مانند جنرال الکتریک و گروه مشاور بوستون دارد. این شرکتها برنامه ریزی استراتژیک را با موفقیت چشمگیر مورد استفاده قرار دادند. سپس در طول زمان متخصصان حوزه مدیریت و تجارت این مفاهیم را گسترش دادند. بالاخره این موضوع وارد متون دانشگاهی شد و اکنون یکی از مهمترین بحثها و چالشهای حوزه مدیریت است. در حال حاضر، مدیران حرفهای در تمام سازمانها برای حفظ شایستگی در محیطهای بسیار رقابتی، موضوع مدیریت و برنامهریزی استراتژیک را جدی میگیرند.
تعریف مدیریت استراتژیک
در تعریف مدیریت استراتژیک که گاه از آن به عنوان برنامه ریزی استراتژیک هم یاد میشود، میتوان چهار عنصر اصلی را در نظر گرفت که عبارتند از:
- تعیین ماموریت سازمان و هدف نهایی آن
- تدوین و برنامهریزی استراتژی
- اجرای یا پیاده سازی استراتژی
- ارزیابی استراتژیک
در واقع، مدیریت یا برنامه ریزی استراتژیک به این معناست که تمام کارهای سازمان، از همان تصمیم گیری و پایه ریزی نخستین تا رسیدن به هدف نهایی، طبق استراتژی پیش میرود.
برای واژه استراتژی تعاریف متفاوتی ارائه شده است. برای مثال جک ولش، مدیر فوق العاده شرکت معروف جنرال الکتریک آن را تصمیم گیری شفاف و دقیق در مورد نحوه رقابت با دیگران تعریف میکند. اما مایکل پورتر میگوید: ” استراتژی یعنی کاری را که دیگران انجام میدهند با منابع کمتر انجام دهیم و کارهایی انجام دهیم که هیچ کس دیگری غیر از ما انجام نمیدهد”.
خانم شرون، مدرس استراتژی در دانشگاه ییل، هم مانند جک ولش استراتژی را چیزی از جنس تصمیم گیری و انتخاب معرفی میکند و میگوید: ” استراتژی یعنی اینکه بتوان الگوهای خاصی در تصمیم های گرفته شده مشاهده کرد”.
استراتژی تعریف واحدی ندارد اما میتوان نکات مشترکی از تعارف مختلف به دست آورد. آنچه که در تعریف این واژه اهمیت زیادی دارد ارتباط آن با نحوه تصمیم گیری است.
روند برنامه ریزی استراتژیک مراحل مختلفی دارد اما در هر مرحلهای باید به این سه سوال مهم پاسخ دهد:
- در حال حاضر سازمان در چه موقعیتی قرار دارد؟
- سازمان قصد دارد به چه موقعیتی دست پیدا کند؟
- سازمان چگونه به موقعیت تعریف شده خواهد رسید؟
با این تعاریف متوجه میشویم که مدیریت یا برنامه ریزی استراتژیک مربوط به پیش بینی آینده نیست بلکه در هر قدمی که برداشته میشود، باید آگاهی دقیق وجود داشته و برنامه رسیدن به مزایای رقابتی کاملا مشخص باشد. سازمانها استراتژیهای متفاوتی در مراحل مختلف انتخاب و استفاده میکنند. اما ۵ استراتژی کاربرد بسیار گستردهای دارند که عبارتند از:
- استراتژی مشارکتی
- استراتژی رقابتی
- استراتژی کسب و کار (استراتژی واحد کسب و کار)
- استراتژی کارکردی
- استراتژی عملیاتی
مدیریت استراتژیک منابع انسانی
مدیریت منابع انسانی (Human resource management) با امور تجاری مربوط به کارکنان در ارتباط است و شامل پرورش نیروی انسانی، مزایا، استخدام، اخراج، مرخصی، تعطیلات، خدمات درمانی، تشویق و غیره میشود. وقتی موضوع مدیریت استراتژیک منابع انسانی مطرح میشود، هدف این است که مسائل دراز مدت کارکنان، ایجاد یک ساختار سازمان یافته، بهبود اخلاق سازمانی و افزایش بهره وری نیروی انسانی مورد توجه قرار بگیرد. توجه داشته باشیم هیچ سازمانی نمیتواند اهمیت نیروی انسانی خود را نادیده بگیرد.
وقتی مدیریت منابع انسانی به صورت استراتژیک پیش میرود، برنامهها و اهداف شکل خاصی پیدا میکنند و پرسنل نقش اساسی برای پیشبرد اهداف سازمان به عهده دارند. در این صورت، وضعیتهای موجود به صورت پویا مورد ارزیابی قرار میگیرند و هر بخش که نیاز به تقویت نیروی انسانی دارد، شناسایی میشود. در این روش نحوه تشویق و تنبیه کارکنان مشخص است و سازمان آن را بر اساس الویتهای خود تعریف میکند.
در مدیریت استراتژیک منابع انسانی همچنین افزایش انگیزه کارمندان مورد ملاحظه قرار میگیرد و روشهایی طراحی میشود که براساس آن بهرهوری خروجی کارکنان افزایش پیدا کند. به عنوان مثال ممکن است مدیریت برای افزایش تلاش کارمندان پاداش و ترفیع در نظر بگیرد و پاداش میتواند نقدی یا غیر نقدی باشد. همه این عوامل در نهایت علاوه بر افزایش بهره وری کارکنان وفاداری آنها را هم بالا میبرد و این یکی از مهمترین اهداف برای سازمانهایی است که برنامهریزی استراتژیک را سرلوحه کار خود قرار دادهاند.
انواع برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی
برنامهریزی استراتژیک منابع انسانی میتواند به صورت کنترل محور یا تعهد محور باشد. آنچه که بین دو مدل مشترک است، بررسی مداوم محیط جهت رسیدن به اهداف سازمان و پایداری آن است. تفاوت این دو مدل در این است که مدل کنترل محور ساختار مدیریتی را از بالا به پایین اداره میکند. یعنی مدیران مسئولیتها را دیکته و منابع انسانی آن را انجام میدهند. ایدههای کارکنان تاثیر چندانی در روند کار ندارد و تصمیمات نهایی توسط هیئت رئیسه گرفته میشود.
اما در مدل تعهد محور مدیران نقش راهنما را دارند. این مدل ساختار از بالا به پایین ندارد و کارکنان میتوانند دیدگاهها و ایدههای خود را بیان کنند. اولویت اصلی در این مدل موفقیت، خشنودی و انگیزه منابع انسانی است چرا که آنها نقش اصلی در موفقیت سازمان دارند.
اگر شما در یک سازمان کار کنید کدام شیوه را ترجیح میدهید؟ بدیهی است اگر یک فرد خلاق و خوش فکر باشید، دوست دارید مدیران نقش راهنما را داشته باشند. در این صورت سازمان از ایدههای شما هم بهره میگیرد و اگر به نتیجه مطلوب برسد به شما پاداش میدهد. این باعث میشود شما احساس کنید به شایستگی شما ارج مینهند، پس دلیلی برای ترک آن سازمان نخواهید داشت.
مدیریت استراتژیک صنعتی
یک شرکت صنعتی برای تولید یک محصول خاص و ارائه آن به بازار ایجاد میشود و پر واضح است که مدیریت استراتژیک صنعتی نقش بسیار کلیدی در رشد آن دارد. این نوع مدیریت در مراحل و موضوعات مختلف انجام میشود:
۱. تحلیل بازار
در مدیریت استراتژیک صنعتی ویژگیهای بازار برای محصول تولید شده به خوبی مورد ارزیابی قرار میگیرد. وقتی مدیریت یک شرکت صنعتی با استراتژی پیش میرود، یک دانش کامل از بازاری که محصول در آن فروخته میشود، اندازه بازار، رشد پروژه، رقابت و سوددهی وجود دارد. همچنین مدیر شرکت صنعتی تاثیر تعدیل کنندهها و سیاست در بازار را هم مورد توجه قرار میدهد.
۲. عوامل بیرونی
موضوع بعدی که در برنامه ریزی استراتژیک صنعتی مورد توجه قرار میگیرد، تاثیر بیرونی شرکت بر عوامل داخلی است. در مدیریت صنعتی استراتژیک، سهم بازار و هزینههای تولید کلیدهای مهمی هستند. تاثیر بر قیمتها از طریق تعامل با عرضه کنندهها و قدرت نفوذ در مشتریان برای تاثیر بر سهم بازار در ثبات این کلیدهای مهم تاثیر میگذارد. این کلیدها موقعیت شرکت را در بازار تعیین میکنند و نشان میدهند که آیا استراتژیهایی مانند اتحاد یا جدا شدن مناسب سازمان هستند یا خیر.
۳. عوامل داخلی شرکت
اگر مدیر یک شرکت صنعتی برنامهها را بر اساس استراتژی پیش ببرد، حتما نقاط قوت شرکت را در رابطه با چالشهای بیرونی شناسایی میکند. نقاط قوت میتواند شامل کیفیت مدیریت، کارایی شیوههای تولید، مکان شرکت، منابع مالی، ویژگیهای منحصر به فرد محصول یا شناساندن برند باشد. یک مدیریت استراتژیک هر کدام از این ویژگیها را در رابطه با اطلاعات به دست آمده از ارزیابی و مطالعه بازار بررسی میکند. یادمان باشد که نقطه قوت نمیتواند قطعی باشد اما یک ویژگی است که نشان میدهد شرکت در یک زمینه قویتر از رقبای خود عمل میکند.
۴. استراتژی در اجرا
برنامه وقتی اجرا میشود که تصمیمات استراتژیک از قبل گرفته شده است. مدیر یک سازمان صنعتی که برنامهها را به صورت استراتژیک به اجرا درمیآورد، به طور مکرر نتایج واقعی (در مقابل نتایج مورد انتظار) را مورد ارزیابی قرار میدهد و اگر نتایج متفاوت از انتظارات از پیش تعیین شده باشد، دلائل آن را بررسی میکند.
5 مرحله تدوین و اجرای استراتژی کسب و کار
یکی از موسسان شرکت مشاوره جهانی کپنر – ترگو، بنجامین ترگو می باشد؛ و مدیرعامل این شرکت مایک فریدمن برای تدوین و اجرای استراتژی و رسیدن به موفقیت در کسب و کار پنج مرحله مشخص کردند. این پنج مرحله دیدگاه کلی مناسبی از این سفر استراتژیک به شما می دهد. دوستان عزیز سایت پرورش افکار برای آشنایی با این پنج مرحله و رسیدن به رشد و شکوفایی و موفقیت در کسب و کار خود با ما در ادامه این مقاله همراه باشید.
مرحله 1 – جمع آوری و تحلیل دانش استراتژیک است
همان طور که خودتان به خوبی واقف هستید، پرسیدن سوالات درست پایه و اساس تعیین استراتژی می باشد. ابتدا باید بدانید چه سوالاتی را بپرسید و سپس به دنبال اطلاعاتی بروید که برای جواب دادن به آن ها مفید است. اکنون شما بیشتر از هر زمان دیگری به اطلاعات مختلف و متنوع دسترسی پیدا کرده اید. تنها باید بدانید از کدام اطلاعات استفاده کنید و کدام یک از آن ها را کاملا نادیده بگیرید. شما باید اطلاعاتی را پیدا کنید که به شما در تعیین روندها و فرضیات کسب و کار کمک فراوانی کند و سایر اطلاعات را نیز کلا نادیده بگیرید.
زمانی که به آینده ی کسب و کار خود فکر می کنید، اول باید به محیط خارجی بپردازید. مثلا بررسی کنید مواردی مانند روندهای جامعه، سیاست، دولت، فناوری و اقتصاد مربوط به کار شما چیست؟ پس از آن روندهایی را مورد توجه قرار دهید که به طور مستقیم روی افراد کلیدی مانند شما یعنی خریداران و تامین کنندگان تاثیر می گذارد.
به زنجیره ارزش خود به دقت نگاه کنید. به نظر شما در آینده چه تغییری خواهد کرد؟ به کدام عوامل کلیدی موفقیت در کسب و کار احتیاج پیدا خواهید کرد؟ صنعت شما در این صورت چه تغییری خواهد کرد؟
به محیط درونی تان توجه کنید
پس از آن همه اطلاعات مربوط به عوامل داخلی شرکت را کنار هم بگذارید. به نظر شما چه محصولاتی خوب می فروشد؟ چه محصولاتی خوب نمی فروشد و دلیل آن چیست؟ در مورد چه خریداران و بازارهایی موفق هستید و در رابطه با کدام موفق نیستید؟
برای این منظور لازم است که استراتژی های گذشته را با دقت مورد کالبدشکافی قرار دهید. کدام استراتژی ها موثر بودند و کدام نبودند؟ کارمندان و سایر ذی نفعان از چه استراتژی هایی حمایت کردند و از کدام استراتژی ها حمایت نکردند؟ در اجرای استراتژی های قبلی تا چه اندازه موفق بودید؟
شما باید تمام اطلاعات ضروری را جمع کنید و به عنوان پایه ای برای چهار گام بعدی قرار دهید. با اطلاعات این مرحله می توانید حدس هایی در مورد محیط های داخلی و خارجی آینده بزنید و مواردم لازم برای رسیدن به موفقیت در کسب و کار را در آن ها تعیین کنید. همین طور می توانید مشکلات و فرصت های احتمالی مسیر را مشخص نمایید.
مرحله 2 – تدوین استراتژی می باشد
تدوین استراتژی، یعنی انتخاب یک استراتژی که می خواهید از آن پیروی کنید. ابتدا چارچوب زمانی را مشخص کنید. هر استراتژی باید نقطه پایان داشته باشد. زمانی که در مورد آینده صحبت می کنید، از کدام بازه زمانی حرف می زنید؟
چارچوب زمانی کاملا به نیروهای درون و بیرون سازمان بستگی دارد. قوانین جدید یا تغییرات صنعت شما را وادار می کنند که استراتژی های تان را در یک بازه زمانی مشخص محقق کنید. دومین عامل تعیین کننده، باورهای اصلی سازمان است. استراتژی باید در متن ارزش ها و باورهای شرکت تحقق پیدا کند. باورها هدایت کننده رفتار و روش های روزانه سازمان هستند و فرهنگ آن را می سازند.
نیروی محرک
وقتی چارچوب زمانی را مشخص کردید و باورهای اصلی را مورد شناسایی قرار دادید، می توانید نیروی محرک را تعیین کنید. نیروی محرک قلب تدوین استراتژی است و محصولات و خدماتی که ارائه می کنید و بازارهایی که به آن ها خدمت رسانی می کنید یا نمی کنید را مشخص می کند.
زمانی که نیروی محرک را مشخص کردید، باید محصولات، خدمات و بازارهای هدف را با آن سازگار نمایید. قرار نیست همزمان محصولات جدید تولید کنید و به بازارهای جدید وارد شوید. زمانی که در حوزه هایی موفق هستید، بگذارید نیروی محرک اولویت های جدید را مشخص کند.
نیروی محرک محصول یا خدمت آن است که محصولات و خدمات موفقی داشته باشید. با فروش آن محصولات به بازارهای جدید رشد پیدا می کنید. بازاری که نیروی محرک بخواهد شما را وادار می کند به بازارهای تان نگاه کنید و محصولات و خدمات جدیدی پیدا کنید. قدم بعدی نیز تعیین اهداف مالی برای استراتژی است. این که مشخص کنید، در مورد بازگشت سرمایه و سودآوری چه انتظاراتی دارید؟ چه درآمدهایی خواهید داشت؟
تدوین استراتژی را با تهیه ماتریس محصول / بازار تمام کنید
در این ماتریس محصولات فعلی، بهبود یافته و جدیدها به شکل افقی در ردیف بالا قرار می گیرند و همه ی بازارهای فعلی، اصلاح شده و جدید به صورت عمودی زیر هر محصول می آیند. در هر خانه ماتریس میزان تاکید بر هر مورد از «زیاد»، «پیگیری نشود» یا «مصداق ندارد» را یادداشت کنید. اکنون نقشه راهی برای تهیه نمای استراتژیک دارید.
مرحله 3 – شامل برنامه ریزی پروژه است
پس از پشت سر گذاشتن مراحل قبل به مرحله سوم یعنی برنامه ریزی پروژه بر اساس آن استراتژی خواهید رسید. در این مرحله بر اساس نمای استراتژیک و ماتریس محصول / بازار که در مرحله دوم به دست آورده اید، فهرستی از پروژه های کلیدی احتمالی از جمله پروژه های کلیدی فعلی مثل ارتقای فناوری اطلاعات تهیه کرده و پس از آن هر پروژه احتمالی را تحلیل و اولویت بندی کنید. این پروژه ها برنامه های عملی آن استراتژی و موفقیت در کسب و کار هستند.
مرحله 4 – اجرای استراتژی است
دوستان عزیز باید بگوییم که این مرحله بسیار دشوار می باشد. هنگام تعریف پروژه ها به جزئیات آن دقت کنید و هرگاه منابع بیشتری در دسترس داشتید، پروژه های بیشتری اضافه کنید. همه چیز بر اجرا اثر می گذارد. آیا ساختار سازمانی مناسبی دارید؟ آیا اطلاعاتی که در اختیار افراد قرار می دهید واقعا لازم است؟
مسئله مهمی که باید در این مرحله به بررسی آن بپردازید، فرهنگ است. آیا فرهنگ و استراتژی سازمان با یکدیگر همسو هستند؟ آیا ارزش ها و باورهای شرکت از تصمیماتی که در مورد محصولات، بازارها و اهداف مالی گرفته اید حمایت می کنند؟ به اهداف اجرایی خود نگاه کنید. آیا روش پاداش دهی شما مشوق افراد در دستیابی به اهداف استراتژیک است؟ ارتباطات خوب، قطعه نهایی پازل اجرای استراتژی است. اگر استراتژی را درست توضیح ندهید، بی نتیجه می ماند و شما را به موفقیت در کسب و کار موردنظرتان نمی رساند.
مرحله 5 – کنترل، بازبینی و به روز کردن مداوم استراتژی است
هرگز کم کاری نکنید. شاید استراتژی در مسیر درستی نباشد، اما به خاطر بی توجهی شما از مسیر خارج شود. آیا افراد به اهداف استراتژیک خود دست پیدا می کنند؟ آیا پروژه های استراتژیک در موعد مشخص تمام می شود و نتایج موردنظر به دست می آید؟ همه چیز تغییر می کند. اگر چیزی در محیط تغییر کند، باید بعضی از تصمیمات قبلی را بازبینی کنید. همچنین شاید دوره استراتژی کسب و کار بعضی از فرضیاتی که هنگام تعیین استراتژی داشتید، غلط از کار در بیاید. در این شرایط، باید استراتژی را با شرایط جدید تنظیم کرده یا در جهت دیگری حرکت کنید تا بتوانید به موفقیت در کسب و کار خود دست پیدا کنید.
دیدگاه شما